تجسم خلاق یکی از آن کتابها بود که به شکلی عملی قابلیت آزمودهشدن داشت؛ بخصوص برای یک دانشجوی هنر که هدف فعالیت هنریاش یک کار جدی و مادی بود.
اینجا تعریف کردهام که برای اولین بار چطور کمکم کرد جواب سوالم را پیدا کنم.
دسترسی به اطلاعات مفصل راجع به کتابها به اندازهی امروز نبود. به اندازهی امروز کار ارزشمند و متمایزکنندهای هم دیده نمیشد. من از فرط نیاز میخواندم از ضرب سوال.
کتابها را نمیخواندم که تمام شود. گاهی کتابی ماهها همدمم بود و بارها بخشی از آن را مرور میکردم. شاید این روش کمک نمیکرد به آدمی جامعالاطراف شدن؛ اما آنچه میخواندم عمیق و اساسی هضم و جذب میشد و مینشست به گوشت و استخوان. تجسم خلاق یکی از آن خوبان بود.
از دستآوردهای مهم دانشکده معماری برای من ترک برخی علایق کمخاصیت بود. از همان اول علاقهی تند و نامفیدم به سیاست و ایدئولوژی را بیسر و صدا برد سمت هنر و معنا.
دستش درست از آن جا خیلی چیزها را میشد بهتر و واضحتر دید از جمله سیاست و ایدئولوژی را.
مسیرهای خرید کتاب فصل تحصیلی ما را میتوانید در این پست ببینید.
در پیجاینستای من با آیدی @najmehazizi1355 یک هایلایت با عنوان همین کتاب هست که در مورد آن توضیحاتی داده است. مطالب دیگری که درباره این کتاب نوشتهام با هشتک فصل تحصیلی ما در دسترس است.
ترم اول معماری
قسمت دوم انتخاب اجباری رشتهی معماری
قسمت سوم؛ گمشدن در کوچهی دوست
قسمت چهارم؛ ساقیا بجنب!
قسمت پنجم؛ خلاقیت با کاغذ و شاهکار نجمه
قسمت ششم؛ پس خلاقیت چیست ای لعنتیها!
قسمت هفتم؛ نامرئیبودن درد دارد!
قسمت هشتم؛ فردا در موردش فکر میکنم عین اسکارلت.
قسمت نهم؛ میترسیدم از بس کوچک بودم.
قسمت دهم؛ صندلی مقوایی یا تخت پادشاهی؟
قسمت یازدهم؛ ترم یک معماری و کابوسهای بیپایانش
قسمت چهاردهم؛ همنشینی با پسرهای شیک و ارگانیک
قسمت پانزدهم؛ خدایان سالبالایی
قسمت شانزدهم؛ سفرهای دانشجویی معماری
قسمت هفدهم؛ دانشکدهی ادبیات و شعرسازی
ترم دوم معماری
قسمت نوزدهم؛ شناسایی راز گل سرخ
قسمت بیستم؛ تکروی یا وفای به خود؟
قسمت بیست و یکم؛ کرکسیون دیگه چیه؟
قسمت بیست و دوم؛ خوشنویسی و معماری
قسمت بیست و سوم؛ دشمن دارم پس هستم!
قسمت بیستوچهارم؛ اولین کلمهی معماری
ترم سوم معماری
قسمت بیستوپنجم؛ زیبایی یا کارکرد
قسمت بیستوهفتم؛ کشف لذت طراحی در نوزده سالگی
ترم چهارم معماری
قسمت بیستوهشتم؛ طراحی فضای خاطره به کمک حسامالدین سراج
سلام
آدرس اون باغ رو به ما هم بده نیاز داریم!
آدرسش سرراسته مهنازجان! آرومگرفتن و نفس عمیق و رهاکردن. میدونم که بلدی! هرچند یافتن این مسیر ساده همیشه آسون نیست اینم میدونم که میدونی!
درسته، یافتن این مسیر ساده همیشه آسون نیست
البته من با اجازه ات به جای کلمه “یافتن” میذارم ” طی کردن”
چون این مسیر رو خیلی وقته یافتم ولی انجامش راحت نیست
من ریلکسیشن رو مطابق روش دکتر شاهین فرهنگ انجام میدم اما هیاهوی زندگی آپارتمان نشینی در این تهران خراب شده، دستیابی به تمرکز کامل رو مشکل کرده با این وجود، به همین صورت نصفه و نیمه هم نتایج خوبی برام به بارآورده و راهگشا بوده
چه خوب که تجربه ش کردی همیشه نمشه اما وقتی بشه خشه😉
بازتاب: کتاب صوتی فصل تحصیلی ما ۵۲ - نجمه عزیزی