دشمن داشتن؛ فصل تحصیلی ما ۲۳

دشمن داشتن را خیلی تمرین نکرده بودم. اصولا خود را آدم گوشه‌گیر و به چشم‌نیایی می‌دیدم. این بود که در مواجهه با آثار حمله‌ی یک دشمن جدی و خشمگین خیلی ترسیدم. هنوز هم برایم سوال است که او که بود.

ترم اول معماری

قسمت اول صدای هجده‌سالگی


قسمت دوم انتخاب اجباری رشته‌ی معماری


قسمت سوم؛ گم‌شدن در کوچه‌ی دوست


قسمت چهارم؛ ساقیا بجنب!


قسمت پنجم؛ خلاقیت با کاغذ و شاهکار نجمه


قسمت ششم؛ پس خلاقیت چیست ای لعنتی‌ها!

قسمت هفتم؛ نامرئی‌بودن درد دارد!

قسمت هشتم؛ فردا در موردش فکر می‌کنم عین اسکارلت.

قسمت نهم؛ میترسیدم از بس کوچک بودم.

قسمت دهم؛ صندلی مقوایی یا تخت پادشاهی؟

قسمت یازدهم؛ ترم یک معماری و کابوسهای بی‌پایانش

قسمت دوازدهم؛ زندگی زیباست؟

قسمت سیزدهم؛ خودکشی نافرجام.

قسمت چهاردهم؛ همنشینی با پسرهای شیک و ارگانیک

قسمت پانزدهم؛ خدایان سالبالایی

قسمت شانزدهم؛ سفرهای دانشجویی معماری

قسمت هفدهم؛ دانشکده‌ی ادبیات و شعرسازی

قسمت هجدهم؛ دکتر وزیری شیدا

ترم دوم معماری

قسمت نوزدهم؛‌ شناسایی راز گل سرخ

قسمت بیستم؛ تک‌روی یا وفای به خود؟

قسمت بیست و یکم؛ کرکسیون دیگه چیه؟

قسمت بیست و دوم؛ خوشنویسی و معماری

مسیرهای تهیه‌ی کتاب فصل تحصیلی ما را می‌توانید در این پست ببینید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا