گناه بر جوان و دود بر آتش عیب نیست! نادر ابراهیمی این مفهوم را در رمان هفت جلدی‌اش آتش بدون دود به خوبی به تصویر کشانده‌است. از این لحاظ شاید پرمسماترین عنوان برای تماشای واقعیت حیات اجتماعی انسان باشد.اگر نخوانده‌اید و محتمل است روزی بخوانید لذت مواجهه‌ی بکر با داستان را در پاراگراف بعد هدر …
اولین کلمه‌ی معماری که یاد گرفتم درک مبهم ارتباط بین کالبد و معنا بود. در این قسمت از کتاب قصه‌ی نوشتن اولین کلمه‌ی معماری‌ام را گفته‌ام. درکم مبهم بود چون خوب یادم هست که استاد چطور سعی می‌کرد با مدارا و به تدریج نگاه‌کردن و فهمیدن را از طریق کرکسیون طرح یادم بدهد. مطمئن بودم …
آلوده‌ی یکجور حس بی‌پناهی شده‌ام که می‌دانم واهی است اما هست. حس این که دنیا حساب و کتاب چندانی ندارد و مهره‌های لغزنده‌ی داخل گونی یک مرد مست هستیم که این سو و آن سو می‌افتیم و گریزمان نیست.از اول سال که کلاس نظم شاهین ثبت نام کردم و خیلی هم بدردم نخورد تصمیم گرفتم …
دشمن داشتن را خیلی تمرین نکرده بودم. اصولا خود را آدم گوشه‌گیر و به چشم‌نیایی می‌دیدم. این بود که در مواجهه با آثار حمله‌ی یک دشمن جدی و خشمگین خیلی ترسیدم. هنوز هم برایم سوال است که او که بود. ترم اول معماری قسمت اول صدای هجده‌سالگی قسمت دوم انتخاب اجباری رشته‌ی معماری قسمت سوم؛ …
شاید این سخت‌ترین و چالشی‌ترین سوال عمرم باشد!امروز تا ته مرزهایم رفتم و کوشیدم که فریاد را با زمزمه مقهور کنم اما زور زمزمه هم نرسید. شنیده‌نشدن سنگین و دردناک است.خیلی دردناکتر از تاییدنشدن.حس فریاد زیر آب. حس گیر افتادن در کابوسی لجوج و ناتمام.وقتی حس می‌کنی طرف تو را نشنیده حتی ممکن است خودت …
همدلانه‌ترین برخورد چیست آن گاه که همدلی نمی‌بینی؟ بیش‌تر بخوانید
برای تهیه‌ی کتاب فصل تحصیلی ما در شهر یزد می‌توانید به کتابفروشی شهر کتاب مراجعه کنید نشانی شهر کتاب روی مپ. شهر کتاب در خیابان فرخی یزدی واقع‌شده‌است. (نرسیده به میدان باغ ملی) از طریق سایت همین کتابفروشی نیز می‌توانید کتاب را بصورت اینترنتی سفارش داده و در صورت حد نصابی از خرید از پیک …
پرده اول یک عمر گفته بودیم به جای نفرین به ظلمات شمعی روشن کن!وقتی فراخوان را در استوری شاگرد قدیمی دیدم درنگ نکردم. سر تا پا اشک بودم و درد. گفتم چه خوب که توی خانه خدا شمعی روشن کنیم و سوگمان را عیان. چه خوب که فهمیده‌اند سوگ بیان نشده خناق می‌شود ورم می‌شود …
خوشنویسی و معماری چه رابطه‌ای داشت؟ ترم یک از دم کلاسهایی رد می‌شدم که دانشجویان در حال مشق خوشنویسی با قلم نی بودند. مهم نبود که به چه دردی می‌خورد. در آن لحظه فقط همین را مهم می‌دانستم که اهل قلم نی و نوشتن بودم و امید داشتم که سر این کلاس کمی احساس ارزشمندی …
خوشنویسی و معماری؛ فصل تحصیلی ما؛ قسمت بیست و دوم؛ بیش‌تر بخوانید
این نوشته را پاییز ۹۴ نوشتم و در وبلاگ گاهی‌من منتشر کردم. امروز می‌خواستم درباره‌ی طراحی داخلی اتاق سارا و فرآیندی که طی کردم بنویسم و نوشتم. اما گمان می‌کنم خالی از لطف نیست که قبل از نشرش از آشفته‌حالی آن ایام یادی کنم. در این شش سال طراحی‌های متعددی انجام داده‌ام و دنیای طراحی …
پوسماند در برنامه زنده باد زندگی معرفی شد! دو دوست عزیز معرفیمان کرده‌بودند. از شبکه‌ی دو صدا و سیما زنگ زدند و دعوتمان کردند. این دعوت و فرصتی مغتنم شد برای معرفی پویش مردمی مهربان با آب و خاک . (بازنشر از اینستاگرام) ۱. روز سی آذر با نسرین همسفر مهربانی و رفیق همیشه هم‌قرار …
