درماندگی آموخته شده فصل تحصیلی ما ۹

درماندگی آموخته شده در گوشت و پوستم تنیده بود. با ناتوانی و نابلدی چندان خو گرفته‌بودم که انگار جز آن نیستم چرا هربار خیال می‌کردم ته صفم؟

سرمای پاییز عزیز حتی موذی و بیگانه به نظر می‌رسید. بساط مهمان‌بازی و سور قبولی دانشگاه من در خانه به پا بود و من قهرمان غمگین و عصبانی‌ای بودم خوگرفته به درماندگی که حوصله نداشتم سر به تن هیچ کسی باشد!

هیچکس نمی‌توانست بفهمد که در چه هچل عجیبی افتاده‌ام!

کنترلی روی محیط نداشتم و این همان تعریف درماندگی آموخته شده است. بزرگی آن مقوا که استاد گفته‌بود بیاوریم برای من شده بود نماد ناتوانی و تحت سلطه‌بودن. اصلا در ابتدا مساله‌ی من چطور ساختن ان صندلی نبود بلکه چطور آوردن چنان مقوایی به کلاس بود! مشکل مضحکی حتی نمی‌توانستم با کسی مطرحش کنم.

ترم اول

قسمت اول صدای هجده‌سالگی
قسمت دوم انتخاب اجباری رشته‌ی معماری
قسمت سوم؛ گم‌شدن در کوچه‌ی دوست
قسمت چهارم؛ ساقیا بجنب!
قسمت پنجم؛ خلاقیت با کاغذ و شاهکار نجمه
قسمت ششم؛ پس خلاقیت چیست ای لعنتی‌ها!

قسمت هفتم؛ نامرئی‌بودن درد دارد!

قسمت هشتم؛ فردا در موردش فکر می‌کنم عین اسکارلت.

برای تهیه‌ی کتاب فصل تحصیلی ما می‌توانید از لینکهای زیر کمک بگیرید.


نسخه‌ی الکترونیک کتاب فصل تحصیلی ما در کتابراه؛
نسخه‌ی چاپی آن در یزدبوک؛
نسخه‌ی چاپی با قیمت چاپ اول در سایت گیسوم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا