مهربانی با طبیعت


آیا طبیعت مهربانی ما را می‌فهمد؟ نمی‌دانم. جواب متقنی به این سوال نمی‌دهم‌ اما احتمالش را در دایره‌ی نادانسته‌های بسیارم رد نمی‌کنم.
با این حال دل به فهم یا نفهمی او نمی‌بندم و به کاری فکر می‌کنم که این مهربانی با ما می‌کند؟
بر ما چه می‌رود وقتی با طبیعت مهربانیم؟
اصلا چطور می‌شود با طبیعت مهربان بود؟
من فکر می‌کنم شاکله‌ی مهربانی یکی است و در مورد شیئ و گیاه و حیوان و انسانی که تصمیم گرفته‌ایم فعالانه به آن‌ها عشق بورزیم صدق می‌کند:
۱-تلاش و ایجاد شرایط برای دیدن زیبایی‌هایش
۲-ایجاد شرایط برای مصون‌بودن از زشتی‌ها و آسیب‌هایش

این دو حرکت به گمان من تعادلی موزون بین آزادی و تقید ایجاد می‌کند که گشودن قلب ما بر معشوق را ممکن می‌کند.
وقتی می‌کوشیم و زمینه می‌سازیم که او زیبایی‌اش را پیش چشم ما اما به ذوق و کشش و شور ذاتی‌اش زندگی کند بر او و خود شفقت روا می‌داریم. وقتی به قول اریک فروم در مورد او احساس دلسوزی و مسئولیت داریم به او فضا می‌دهیم تا خودش را به تمامی زندگی کند.
آن زمان که نمی‌گذاریم ویژگی‌های ذاتی او به ما و زندگی ما لطمه وارد کند و چهره‌ی ناخوشش بر ما نمایان شود با او و خود به احترام رفتار کرده‌ایم.
ناتمام

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا