خیلی وقت است که بخش مربوط به کتاب فصل تحصیلی ما را به روز نکردهام. از حدود چهار ماه پیش که مریضی آمد و غمهای دگر پاک ببرد.
امروز تصمیم گرفتم غبار از چهارشنبهها بزدایم و باز هر هفته بخشی از صوتی کتابم را آپلود کنم. هرچند به نظر میرسد مخاطب چندانی ندارد اما حس میکنم خوب است سر عهد خودم با چهارشنبهها بمانم و مشق وفا کنم.
این قسمت حکایت یکی از روزهای ترم چهارم تحصیل است. روزی که برای یافتن پاسخ یک سوال معماری به خلسه و نوعی مراقبه پناه بردم و جواب را یافتم.
مسیرهای خرید کتاب فصل تحصیلی ما را میتوانید در این پست ببینید.
در پیجاینستای من با آیدی @najmehazizi1355 یک هایلایت با عنوان همین کتاب هست که در مورد آن توضیحاتی داده است. مطالب دیگری که درباره این کتاب نوشتهام با هشتک فصل تحصیلی ما در دسترس است.
ترم اول معماری
قسمت دوم انتخاب اجباری رشتهی معماری
قسمت سوم؛ گمشدن در کوچهی دوست
قسمت چهارم؛ ساقیا بجنب!
قسمت پنجم؛ خلاقیت با کاغذ و شاهکار نجمه
قسمت ششم؛ پس خلاقیت چیست ای لعنتیها!
قسمت هفتم؛ نامرئیبودن درد دارد!
قسمت هشتم؛ فردا در موردش فکر میکنم عین اسکارلت.
قسمت نهم؛ میترسیدم از بس کوچک بودم.
قسمت دهم؛ صندلی مقوایی یا تخت پادشاهی؟
قسمت یازدهم؛ ترم یک معماری و کابوسهای بیپایانش
قسمت چهاردهم؛ همنشینی با پسرهای شیک و ارگانیک
قسمت پانزدهم؛ خدایان سالبالایی
قسمت شانزدهم؛ سفرهای دانشجویی معماری
قسمت هفدهم؛ دانشکدهی ادبیات و شعرسازی
ترم دوم معماری
قسمت نوزدهم؛ شناسایی راز گل سرخ
قسمت بیستم؛ تکروی یا وفای به خود؟
قسمت بیست و یکم؛ کرکسیون دیگه چیه؟
قسمت بیست و دوم؛ خوشنویسی و معماری
قسمت بیست و سوم؛ دشمن دارم پس هستم!
قسمت بیستوچهارم؛ اولین کلمهی معماری
ترم سوم معماری
قسمت بیستوپنجم؛ زیبایی یا کارکرد
قسمت بیستوهفتم؛ کشف لذت طراحی در نوزده سالگی