کشف لذت طراحی در ۱۹ سالگی حس غریبی بود. ناگهان در یک لحظه فهمیدم که آن چه به عنوان لذت از آن حرف میزنند چه جور چیزی است.
فهمیدم کاری که در نهایت به عنوان یک معمار باید قادر به انجامش شوم نه آرایش و تزیین زندگی مردم که تدوین روح و معنای زندگی آنهاست. این که موفق میشدم یا نه مسالهی دیگری بود اما هدف و چشمانداز غایی را آن روز دیدم و پسندیدم و تصمیم گرفتم عمر و زندگیام را به شیرینی وقف آن کنم.
آن همه دست و پازدن برای رسیدن به جواب این پرسش ساده که دقیقا معمارشدن با من چه میکند فایده نداشت. آن روز آرام و تسلیم سر کلاس نشسته بودم که جواب آمد نشست سر شانهام.
مسیرهای خرید کتاب فصل تحصیلی ما را میتوانید در این پست ببینید.
در پیجاینستای من با آیدی @najmehazizi1355 یک هایلایت با عنوان همین کتاب هست که در مورد آن توضیحاتی داده است. مطالب دیگری که درباره این کتاب نوشتهام با هشتک فصل تحصیلی ما در دسترس است.
ترم اول معماری
قسمت دوم انتخاب اجباری رشتهی معماری
قسمت سوم؛ گمشدن در کوچهی دوست
قسمت چهارم؛ ساقیا بجنب!
قسمت پنجم؛ خلاقیت با کاغذ و شاهکار نجمه
قسمت ششم؛ پس خلاقیت چیست ای لعنتیها!
قسمت هفتم؛ نامرئیبودن درد دارد!
قسمت هشتم؛ فردا در موردش فکر میکنم عین اسکارلت.
قسمت نهم؛ میترسیدم از بس کوچک بودم.
قسمت دهم؛ صندلی مقوایی یا تخت پادشاهی؟
قسمت یازدهم؛ ترم یک معماری و کابوسهای بیپایانش
قسمت چهاردهم؛ همنشینی با پسرهای شیک و ارگانیک
قسمت پانزدهم؛ خدایان سالبالایی
قسمت شانزدهم؛ سفرهای دانشجویی معماری
قسمت هفدهم؛ دانشکدهی ادبیات و شعرسازی
ترم دوم معماری
قسمت نوزدهم؛ شناسایی راز گل سرخ
قسمت بیستم؛ تکروی یا وفای به خود؟
قسمت بیست و یکم؛ کرکسیون دیگه چیه؟
قسمت بیست و دوم؛ خوشنویسی و معماری
قسمت بیست و سوم؛ دشمن دارم پس هستم!
قسمت بیستوچهارم؛ اولین کلمهی معماری