در نشست پسماندصفر دبستان سیدالشهدا یکی از خانمها از من سوالی پرسید. با این اوصاف آیا در جای جای خانهی شما بساط آشغال برپاست؟ آیا شما خانه خیلی بزرگی دارید که همه چیز را در خود پنهان میکند؟
این سوال به نوعی دو دغدغهی مهم و اصلی من در این وبلاگ را به چالش میکشد؛ محیط زیست و معماری. تصمیم دارم توضیح بدهم که سیستم تفکیک پسماند ما چگونه است. توضیح دهم خانهای که من ساختهام با پسماندها چه میکند.
نه به تمامیتگرایی در سازماندهی پسماند خانه
روزگاری فکر میکردم که کاش وقتی بمیرم حس همهی بازماندهها این باشد: آه…او خورشید خانهی ما بود!
اما الآن دست از این خودخواهی مزورانه برداشتهام. تصمیم دارم جوری زندگی کنم که عزیزانم در کنار تعلق، کمترین وابستگی را به من داشته باشند و بتوانند بدون وقفهی جدی به حیاتشان ادامه دهند. این کار طبیعتا در فقدان خورشید ممکن نیست!
این دغدغه را سعی کردهام در ابعاد مختلف زندگی کنم؛
اما دروغ چرا در سالهای گذشته بیشترین چیزی که گمان میکردم کاملا به من وابسته است پسماندها بود. مطمئن بودم پس از مرگم پسماندهای خانه بسیار سرگردان میشوند!
با آمدن به عمارت فروغ سعی کردم به این خورشیدبازی برای آشغالها پایان دهم. سعی کردم سیستم ساماندهی را به گونهای بسازم که کارکردن با آن برای همهی اهل خانه و بلکه هر که از راه میرسد ساده و آسان باشد. کوشیدم در این وادی یک لامپ کوچک کممصرف باشم نه یک خورشید انحصارطلب و وابستهساز.
سیستم تفکیک در عمارت فروغ
در حالت کلی پسماندهای خانگی ما (و احتمالا بقیه) را میتوان در سه دسته دید:
- پسماند تر طبیعی
- پسماند خشک طبیعی
- پسماند خشک مصنوعی
پسماند تر طبیعی
پسماندهای تر را به شکل ساده و جمع و جوری زیر کابینت جا دادهام.
یک سبد کهنه برای ریختن پوسماندهای تر که روی گلدان کمپوست قرار دارد و قبلا دربارهی آن توضیحات کافی دادهام.
روزی یک بار سبد به بالکن منتقل شده و در مخزن مناسب تخلیه میشود. به این ترتیب که در دو روز متوالی در یکی از سبدهای خاکستری به صورتی که انباشته نباشد میریزم و در روز سوم که معمولا خشک شده به سبد زرد زیرین منتقل میشود.
سرنوشت نهایی: گلدان کمپوست را حدودا هر ده روز یک بار در باغچه میریزیم و مخزن پوسماند تقریبا ماهی یک بار تحویل دامدار میشود.
پسماند خشک طبیعی
در گوشهی نزدیک به سینک آشپزخانه سه ظرف خوشصورت گذاشتهام برای هستهها که هم بخشی از آراستگی محیط بوده و هم کاملا در دسترس و شفاف باشد برای همگان. اینطوری هستهی خرما به دست دنبال خورشید خانه نمیگردند که راه را نشان بدهد.
محتویات این ظرفها حدودا هر بیست روز یکبار به مخازن مربوطه منتقل میشود. این مخازن در کنار سطل پوست تخم مرغ و استخوان قرار دارند.
سرنوشت نهایی: هسته خرما و زردآلو و شفتالو در نهایت فروخته میشود. هستههای خارج شده از غذای پخته و پوست گردو بادام برای سوخت مصرف میشود.
پسماند خشک مصنوعی
در خانهی قبلی سیستم تفکیک به این شکل بود یک کارتن پلاست مکعبی را از قطر تقسیم کرده بودم برای پلاستیک و کاغذ و بقیهی امور را با کیسه و ظرفهای کوچک به آن آویختهبودم.
بر اساس ذهنیتی که از این ساختار داشتم در طراحی آشپزخانهی عمارت فروغ هم فضایی به عمق ۳۰ سانت پشت در آشپزخانه در نظر گرفتهبودم که به همین روال سطل تفکیک اصلی را بگذارم و از در و دیوارش کیسههای کوچک و بزرگ اُلنگون کنم.
دست تقدیر اما از آستین تاسیساتیهای خدوم بیرون آمد و بخش زیادی از ۳۰ سانت را اشغال کرد.
در یکی از روزهایی که نتوانستهبودم بموقع برای نظارت ساختمان حاضر شوم محفظهی کنتور آب و تشکیلاتش در این قسمت مستقر شده و کار از کار گذشتهبود.
تا آمدم عصبانی شوم و داد و قال راه بیندازم حس کردم که این طاقچهی ناگزیر شاید خیلی هم بد نباشد و امکانهای تازه درست کند. تصمیم گرفتم صبر کنم و منتظر ایدهی تازه باشم.
طاقچهی پسماندها
درست روزهای آخر که مستقر هم شدهبودیم وقتی نجار در حال نصب دستگیرهی درهای چوبی بود جعبههای دستگیرهها چشمم را گرفت. ارتفاع بلند و طول و عرض مناسب طاقچه داد میزدند که: سلام نجمه! ما جعبهی سابق دستگیرهها الآن مشتاقیم که بنشینیم توی طاقچه.
این همه تناسب و اینکه حتی تعداد آنها هم با عرض طاقچه و تعداد تفکیکهای من تناسب داشت نشان چه بود؟ معجزه یا اتفاق؟
جواب من این است که هیچکدام؛ فقط وفای به خواستهها.
وقتی بدانی خواستهات چیست و پای آن بایستی گاهی به نتایج عجیبی میرسی. نتایجی مثل ساختن یک ساختار با اجزائی محدود در بستری محدود اما ساده و دقیق و کارآمد. (در مورد کاشیهای آویزدار در این پست نوشتهبودم قبلا)
بالای طاقچه چنان که در شکل مشهود است متعلق به پسماندهای مصنوعی و پایین آن برای پسماندهای خشک ارگانیک است.
به رسم عکسها معرفی میکنم:
- بالا از چپ:
ماسک، کاغذ، پلاستیک، نخ و پارچه، فلز، (پشت این دو باکس باطری)، متالایز و نظایر، دستمال کاغذی مهمانها، درب بطری، رسید حرارتی.
- پایین از چپ:
هسته زردآلو و شفتالو، استخوان، سایر هستهها و پوستههای خشک برای سوزاندن، پوست تخم مرغ، هستهی خرما.
سرانجام نهایی: بخشی بازیافت میشوند و بخشی منتظر بازیافت در آینده میمانند؛ بخشی هم به شکلی دوباره در چرخهی مصرف یا طبیعت قرار میگیرند.
کاغذ، پلاستیک، درب بطری، فلزات و متالایزها برای بازیافت تحویل میشوند.
ماسک و رسیدهای حرارتی منتظر روزگار بازیافت شدن میمانند.
دستمال کاغذی ها به عنوان آتشزنه استفاده میشوند.
نخ و پارچه ریزه برای بازمصرف در بالشت و رختخواب به خیریه تحویل داده میشوند.
باطریها هم فعلا نگه میداریم تا باکسهای ایمن شهرداری به دستمان برسد.
درودها نجمه جان.برای من تلاشت برای قشنگی دنیا قابل ستایشه😘شاد باشی ❤
ممنون از مشاهده و محبتت رویاجان
سلام عزیزم ، خیلی جالب بود ممنون از به اشتراک گداری این کارزیباتون؛ کاش در یک پست هم محل تحویل هرکدوم رو معرفی کنید. و اینکه چرا باید درب قوطی های نوشابه رو جدا جمع آوری کنیم؟
سلام الهه جان! خوشحالم که دوستش داشتی. هر دو درخواستت در دست انجامه
سلام. عالی بود .ممنون از اینکه که راهکارها رو به اشتراک گذاشتید.
سلام و سپاس از اینکه خوندید و بازخورد دادید🙏
سلام، یه جوری نوشتی که آدم تو دلش پر شوق میشه.
درسته راه را توی خونه خودت به همه نشون دادی (به ما هم که اینجا نشون دادی) ولی چه بخوای چه نه، از خورشید بودنت کم که نمیکنه هیچ، بیشترش هم میکنه 🙂
سلام ممنون نجمه جان. ذوق میکنم و خوشحال میشم که اینقدر لطف و محبت داری بهم…
ping: https://2018.upgrade100.com/evrimsiz-deneme-bonusu-2025/ .XcXP4BAdoJW
ping: https://wilcity.wiloke.com/500tl-deneme-bonusu-veren-siteler/ .PVSJ5vHVKDC
ping: http://s.rtbsrypin.pl/?p=162339 .O1eZYUUxWwo