سختی چالش طراحی را می توان در یک عبارت خلاصه کرد: دشواری تصمیم.
در هر مرحله طراحی لازم است درباره شکل، ماهیت و کارکرد هر جزئ تصمیم گرفت.
تصمیم به خودی خود میتواند شیرین باشد اگر معیار مشخصی داشته باشد و بشود نتیجه آن را پیش دید. در چیدمان عملکردی و هندسه تحتانی فضا دسترسی به این معیار چندان مشکل نیست چون عملکردها آن را راهبری میکند. اما در وادی طراحی نما یافتن معیار پیچیدهتر است.
در طراحی نما ما با معنا مواجهیم. با تاثیرگذاری شکل و تصویر بر روان انسان. بطور خالص با مفهوم زیبایی. در این وادی عملکرد کمک چندانی به ما نمیکند. البته محافظت عناصر نما در مقابل عوامل اقلیمی مثل باران و آفتاب احکامی را به جزئیات دیکته میکند اما کلیت نما کماکان منتظر تصمیم ما است. تصمیم دشوار دربارهی چگونه زیبا بودن.
در کتاب معماری شادمانی خواندیم که: به تعداد بینشهای موجود نسبت به سعادت سبکهای زیبایی وجود دارند.
به نظر می رسد برای تصمیمگیری در مورد زیبایی نما لازم است تکلیف خودمان را با مفهوم سعادت روشن کنیم.
این اول قصهی من بود با طراحی نما.
سعادت یک خانه و یک خانواده در چیست؟
از زمانی که پایاننامهام با موضوع خانه لباسی بر تن خانواده را در دوره ارشد نوشتم روی این موضوع زیاد فکر کردهام.
الآن میتوانم پاسخم را در این عبارت خلاصه کنم: ما بودن در عین خود بودن.
میخواستم نمای خانه تجلیبخش انرژی «ما» باشد. میخواستم در نما هویت ما عیان باشد و در عین حال اجزای تشکیل دهنده هم تا ریزترین وجه خود حضور پیدا کنند و هیچ جزئی قربانی کل نشود.
ماهیت خانه را از ابتدا بر مبنای ارزش جمع طرح زدهبودم. این بود که موقع طراحی کافی بود بگذارم این ماهیت عیان شود.
طرح اول
ابتدا کلیت نما را در یک محور دیدم. یعنی محوریت واحد بنا را با ورودی منطبق دیدم. به نظر خوب و بیعیب میرسید. اما وقتی به کمک نگاه زیرکانه یک دوست توانستم این دو را از هم جدا کنم حس کردم وحدت پیچیدهتر و زیباتری خلق شد و از تحکم و دیکتاتوری و به قولی وحدت کلَمه دورتر و دورتر شد.
ناتمام