ابزار بیان بنا
حرفی که ساختمان به ما میزند به اندازه کارکردی که ممکن میکند مهم است پس لازم است راجع به آن حرف بزنیم.
ساختمان با ترتیب بتن سنگ استیل چوب و شیشه خود را ابراز میکند.
شاید کشف پیام عناصر کاربردی ما را در معرض تمسخر منطقگرایان قرار دهد اما میتوانیم برای مشق این مهم برویم سراغ موزه و گالری.
عطیهی بااستعدادترین پیکرتراشان این بوده که به ما بیاموزند ایدههایی مثل مهربانی بزرگواری یا هوش را میشود به کمک چوب و فلز و طناب و...انتقال داد.
با بازدید از یک موزه که اشیائی غیرکاربردی را نمایش میدهد میتوانیم به تخیل خود اجازه جولان داده و باور متفاوت به اشیا را تمرین کنیم. باوری نظیر اینکه یک کاسه سالاد میتواند ورای کارکردش بر پیوستگی کمرنگ اما معنادار یگانگی زنانگی و بیکرانگی درنگ کند.اما چگونه؟ معماری با دو ابزار با ما حرف میزند:
۱-شباهت
به نظر میرسد درک انتزاعی مضامین زندگی از اشیا با تشبیه ممکن شود.به گفته منتقد روانکاو آدرین استوکس اگر مجسمهای ما را تحت تاثیر قرار میدهد ممکن است به این خاطر باشد که ناخودآگاه آن را بصورت یک پرترهی خانوادگی ادراک میکنیم.
این استدلال ما را به دو ایده هدایت میکند:
- اول این که تشابه دیدن بین اشیا و آدمها ممکن است
- دوم این که وقتی شیئی را زیبا مینامیم که جذابترین و مهمترین حالتهای انسانی را در ما برمیانگیزند.
الهامگرفتن و مشابهدیدن دشوار نیست: یک چشم ایرادگیر و خسته از بام فروشگاه بزرگ ورتهاین آلفرد مسل در برلین به ما زل زده در حالی که پاهای حشرهای واژگون از قصر بیرنگر در پاریس محافظت میکند.
این سنت معادلسازی را میتوان تا عصر ویتروویوس دنبال کرد. آن گاه که ستون دوریسی با سرستون ساده را در هرکول و ستون آیونیک را با الههی میانسال هرا مطابقت میدهد. ستون کورینتی هم با بلندترین و باریکترین مقطع نمونهی خود را در الههی آفرودیت نمایان میکند.
اشیائی که آنها را زیبا توصیف میکنیم نسخههایی از افرادی هستند که دوست میداریم.
۲-تداعی
علاوه بر تشبیه، تداعی هم میتواند معناهایی به ذهن متبادر کند. به تعبیر دوباتن از آنجا که ساختمانها با ما حرف میزنند میتوانند این کار را از طریق نقل قول هم انجام دهند.
سبکهای معماری و دکوراسیون برای ما تبدیل میشوند به یادگارهای احساسی از زمان و مکان برخورد با آنها. چشمان و مغز ما آنچنان مراقب است که کوچکترین جزئیات میتوانند خاطرات را آزاد کنند. ذهن نیمهوشیار ما میتواند با فرآیند سیناپسی اطلاعات را اداره کند و پیوندهایی ایجاد کند که خودآگاه ما ابدا قادر به شرحشان نیست.
معماران با تکیه بر قدرت تداعی در ما میتوانند آرکها و پنجرههای خود را گود کنند و مطمئن باشند که این کارشان به منزلهی ارجاعی به اسلام برداشت میشود. البتهی جنبهی آزارندهی تداعیها ناشی از ماهیت بوالهوسانهی آنهاست، در این که میتوانند باعث شوند دربارهی اشیا یا ساختمانها براساس دلایلی نامرتبط با مزیتها یا کاستیهای مختص به معماری آنها حکم صادر کنیم.
گذشت زمان تنها چیزی است که این سبکها برای بازیافت جذابیت خود به آن نیاز دارند.اشیائی را میتوانیم دارای زیبایی اصیل بدانیم که از ارزشهای درونی کافی بهرهمند باشند و در برابر فرافکنیهای مثبت یا منفی ما تاب آورند. آنها نه فقط یادآور که تجسم ویژگیهای خوبند.
این ویژگیها را میتوان چیزهایی مثل دوستی مهربانی ظرافت قدرت و هوشمندی دید. فهم ما از زیبایی و درمان از ماهیت زندگی خوب در هم تنیدهاست. ما به دنبال آرامش در اتاق خواب استعارههایی از بخشندگی و هماهنگی در صندلیها و حال و هوایی از صداقت و صراحت در شیرهای آب خود هستیم.زیبایی نوید سعادت است. این جمله که استاندال نوشت زیبایی را با ارزشهای ما پیوند میدهد نه یک دلمشغولی آکادمیک.سایهی انحصارطلبی و محدودیت را با این جمله میتوانیم از این نگرش برداریم:
به تعداد بینشهای موجود نسبت به سعادت سبکهای زیبایی وجود دارند.
ایدهآلهای یک خانه
چرا باید مهم باشد که محیط پیرامون ما به ما چه بگوید؟
چرا ما نسبت به چیزی که محل سکونت میگوید به این شکل آزاردهنده آسیبپذیریم؟
آلن دوباتن جواب را به ویژگی دردسرسازی از روانشناسی انسان مرتبط میداند. این واقعیت که «خود» ما متشکل از خودهای بسیار متفاوتی است که همگی آنها به یک میزان شبیه ما نیستند. بدبختانه خودی که گریزپاست و اغلب گمش میکنیم جنبهی خلاق و خودانگیختهی شخصیتمان است.
او معتقد است دسترسی ما به این بعد به مکانی که در آن قرار میگیریم وابسته است. در سرزمین هرزی از بلوکهای برج مانند فرسوده خوشبینی و هدفمندیمان مثل آب در ظرف سوراخ در معرض هرز رفتن است.
ما به ساختمانهایمان مانند نوعی چارچوب روانشناختی وابستهایم تا به ما کمک کنند بینشی سودمند نسبت به خود داشته باشیم.
ما اطراف خود اشکالی مادی ترتیب میدهیم که آنچه به آن نیازمندیم اما همواره در معرض خطر فراموشی نیاز به آن هستیم را به ما منتقل کنند.
ما به کاغذدیواریها نیمکتها نقاشیها و خیابانها رو میکنیم تا جلوی ناپدیدشدن خود واقعیمان را بگیرند.
ما به پناهگاهی برای تقویت وضعیت ذهنی خود نیاز داریم به این خاطر که بخش بزرگی از دنیا در تضاد با باورهای ماست. ما نیاز داریم که اتاقهایمان برای تبدیل به نسخهی مطلوبی از خود و زندهنگهداشتن جنبههای مهم و لطیف وجودمان با ما هماهنگ شوند.
نقش محیط در تعیین هویت مذاهب
اصلیترین رکن معماری مذهبی در این تلقی ریشه دارد که مکان ما به شکل حساسی تعیینکنندهی اعتقاد ماست.
با این که طرفداران معماری مذهبی باور دارند که ما اعتقاد خود را در سطحی عقلانی میپذیریم، اما از نظر آنها تنها زمانی که بناهایمان آن اعتقادات را دائما تایید و تقویت کنند به شکلی قابل اعتماد به آنها وفادار میمانیم.
تعابیر و نوع بیان آلن دوباتن در توصیف نقش معماری در معنویت خواندنی است. در ادامهی کتاب معماری شادمانی به این بخش میرسیم.
به خاطر خطر فاسدشدن با هوسهایمان و به بیراههافتادن در نتیجهی داد و ستد و پرگویی جوامعمان به مکانهایی نیاز داریم که در آنها ارزشهای بیرون از ما الهامات درونیمان را تشویق و تقویت کنند.
ما به صفحاتی از طلا و لاجورد پنجرههایی با شیشهی رنگی و باغهایی با راههای شنریزیشدهی بیعیب و نقص نیاز داریم تا نسبت به نابترین بخشهای وجودمان ثابتقدم بمانیم.
وی سپس به تجربه و خاطرهای از تقابل دو ادراک فضایی پیاپی اشاره میکند که با هم در تضادی غیرقابل انکارند.
در بلوکی گرانیتی با شیشهی دودی در خیابان ویکتوریای لندن پناهگرفتم. حال و هوای رستوران جدی و متمرکز بود. مشتریها در حالی که روزنامه میخواندند یا به کاشی قهوهای زلزدهبودند به تنهایی غذا میخوردند.
صحنهپردازی در خدمت بیهودهساختن هر نوع اندیشه بود: اینکه انسانها میتوانند گاه نسبت به یکدیگر بدون امیدی برای پاداش بخشنده باشند این که برخی مواقع رابطه میتواند صادقانه باشد؛ این که زندگی شاید ارزش تحملکردن داشتهباشد…استعداد واقعی رستوران در تولید اضطراب بود.
نورپردازی تند، صداهای متناوب فرورفتن سیبزمینیها در ظرف روغن داغ و رفتار آشفتهی کارکنان پیشخوان، افکار مربوط به تنهایی و بیمعنایی هستی در دنیایی تصادفی و خشن را به ذهن متبادر میکرد.
کشف خدا در غوغای لندن مدرن
در ادامه از فضای رستوران خارج و به خیابان و سپس کلیسای جامع وستمینستر میشود.
غوغای سطحی جهان خارج جایش را به هیبت و سکوت دادهبود. کودکان کنار والدینشان ایستادهبودند و با حالت احترامی متحجرانه به اطراف مینگریستند. بازدیدکنندگان به شکلی غیرارادی زمزمه میکردند، گویی عمیقا در رویایی جمعی بودند.
بعد از ده دقیقه در کلیسای جامع طیفی از اندیشههایی که خارج از کلیسا تصورماپذیر مینمود منطقی به نظر میرسیدند. تحت تاثیر سنگ مرمر تصاویر موزائیک تاریکی و رایحهی عود این که عیسی پسر خدا بود و روی دریای جلیله راه رفتهبود کاملا باورپذیر مینمود.
او توجه مؤمنان نخستین مسیحی به تاثیر بصری را چنین توصیف میکند:
در غیاب حامیان بزرگ یا استادکاران بدون هیچ مهارت یا منبع قابل ذکری چگونه فرد مومن به نقشزدن نمادهای ملکوت بر دیوارهای مرطوب سرداب احساس نیاز میکند تا مطمئن شود محیط پیرامونش حقایق درونش را تقویت میکند.
معنویت معماری و اسلام
دربارهی معماران و هنرمندان اسلامی هم دیدگاه خاص و متفاوتی را میبیند:
اسلام با باور به این که خداوند منشأ تمامی ادراکات است بر ویژگیهای الهی ریاضیات تاکید خاصی داشت. هنرمندان مسلمان دیوارهای خانهها و مساجد را با ترتیب تکرارشوندهای از اشکال هندسی ظریف و میچیدهای میپوشاندند که از طریق آنها میشد به حکمت بینهایت خداوند اشاره کرد.
معماران اسلامی مذهب خود را با کلمات و همچنین با نمادها بر ساختمانهای خود مینوشتند. راهروهای قصر آلعمران سلاطین بنونصر عباراتی از متون مقدس را نشان میداد که بر صفحاتی با خط کوفی گل و بتهدار حکاکی شدهبود.
او مسیحیت و اسلام متقدم را در این نظر متفق میداند:
ساختمانهای زیبا این قدرت را دارند که باعث بهبود ما از لحاظ اخلاقی و روحی شوند.
پشت این ادعای برجسته باور شگفت دیگری است؛ این که میان قلمروهای اخلاقی و بصری تناطر وجود دارد. اعتقاد بر این بود که معماری دلکش نسخهای از نیکی در سبکی غیرکلامی است و برابرهای ناخوشایند آن نسخهی مادی اهریمن.
ما نگفتیم تو تصویرش کن!
عالمان دینی متقدم گمان میکردند که شاید با نگاهکردن به جای خواندن آسانتر بتوانیم به خدمتگزار مومن خدا تبدیل شویم. آنها استدلال کردند که نوع بشر با معماری به طور مؤثرتری میتواند شکل بپذیرد تا با کتاب.
از این رو که ما دستنشاندهی حس هستیم.
معنویت معماری از منظر لامذهبها
طرفداران جستجوی زیبایی در معماری، سکولار یا مذهبی در نهایت اشتیاق خود را از طریق جذبشدن به پدیدهای یکسان توجیه میکنند: انسان نمیتواند در هر اتاقی بطور یکسان پیشرفت کند.
در شرایط سکولار هم هدف ما هویتبخشیدن به اشیا و جنبههای تزئینی است که لازمهی حالات درونی شفابخشاند و ما را به پرورش آنها در درون خود تشویق میکنند.
کمک یک اثر معماری مسکونی به ما در بزرگداشت خود اصیلمان بدون این که خدایی خاص را ارج نهد کمتر از یک مسجد یا یک کلیسا نیست. (ص ۱۱۶)
پیشتر هم دربارهی کتاب معماری شادمانی اینجا و اینجا و اینجا نوشتهام.
منتظر می مانیم خانم مهندس 🥰🥰
آزادمهر جان🤗
الآن نوشتمش و چقدر این کتاب معماری شادمانی محشره من فقط انتخاب و رونویسی و پامنبری کردم