اهمیت معماری موضوعی است که در کتاب خواندنی معماری شادمانی اثر آلن دوباتن نگاه ویژهای به آن شدهاست. آیا معماری مهم است و آیا میتواند تاثیر قابل توجهی بر زندگی ما بگذارد؟
آلن دوباتن و معماری
او فیلسوفی است که در پروژه «معماری زنده» با معماران معاصر بریتانیایی همکاری میکند تا خانه بسازند. هدف او بالابردن درک عمومی از معماری خوب معاصر است. این کار را میتوان ادامهی عملی اثر نظریاش معماری شادمانی دانست.
دوباتن در اکتبر ۲۰۰۹ به پاس خدماتش در معماری به عضویت افتخاری سازمان سلطنتی معماری بریتانیا (RIBA) درآمد.
اهمیت معماری در زندگی انسان
در سی صفحه آغازین کتاب از اهمیت معماری گفته میشود.
این نویسنده نگاهی زندهانگار به خانه دارد که گاه در جملاتی لطیف و عجیب توصیفش میکند:
- خانه به حال خود ماند تا در تنهایی صبح را مزمزه کند.
- خانه از تهیبودنش خرسند است. شب که تمام میشود دوباره خود را مرتب میکند.
- خانه در طی رشد خود به شاهدی آگاه بدل شده است.
در فصل اول کتاب دو دیدگاه مختلف دربارهی اهمیت معماری مقابل چشم قرار دارد.
بیاهمیتانگاری معماری
باورمندان این دسته دربارهی جدیت موضوع ارزش اخلاقی معماری و هزینهاش همیشه تردید داشتهاند.
تعداد زیادی از افراد باخرد جهان هرگونه توجه به دکوراسیون و جزئیات را با نظر تحقیر دیده و در عوض به موضوعات ناملموس علاقه نشان دادهاند.
اپیکتتوس فیلسوف رواقی یونان باستان از دوستی که بابت سوختن خانهاش در آتش دلشکستهبود پرسید: اگر بدانی واقعا چه چیزی بر جهان حکم میراند چگونه میتوانی بر خردهسنگهایی زیبا افسوس بخوری؟
تحقیرکنندگان تجربهی دیداری همواره وجود داشتهاند.
مهمدیدن معماری و باور به تاثیر آن بر زندگی
طرفداران این نگاه باور دارند که هویتمان به شکلی زایلنشدنی به محل سکونتمان وابستهاست. آنها معتقدند که یک اتاق زشت میتواند بدگمانی ما نسبت به ناکاملبودن زندگی را محکم کند. همانطور که یک زرد آفتابی هماهنگ با کاشیهای آهکی عسلیرنگ میتواند در دلمان امید بتاباند.
چرا گاهی تعمدا به اهمیت معماری شک میکنیم؟
کتاب این دو فرض را در نظر میگیرد:
۱-وجود ساختمانهای زشت
شاید به این دلیل که از اذعان به تاثیر ساختمانهای زشت میترسیم!
اینجا کتاب فرض جالب و عجیبی را مطرح میکند: اگر نشاط ما به رنگ دیوار یا شکل در مرتبط است پس خانههای زشت با ما چه میکنند؟
شاید برای جلوگیری از پریشانی همیشگی است که بر بسیاری از چیزهای پیرامونمان چشم میبندیم. همیشه سقفهای ترکخورده و کثیف شهرهای درهمشکسته و تعمیرگاههای زنگزده در اطرافمان هستند. شاید از این روست که میکوشیم نسبت به محیطی که راهی برای بهترکردنش نداریم حساس و آگاه نباشیم.
۲-بیدفاعبودن ما در مقابل فقدان زیبایی
ما در مقابل فقدان زیبایی بیدفاعیم و شاید از این روست که فرض را میگذاریم بر عدم اهمیت زیبایی معماری. آیا میشود از معماری چشم پوشید؟
آیا ما قادر هستیم چنان که از خواندن کتاب یا شنیدن موسیقی یا دیدن تابلویی امتناع میکنیم از درک بناهای زشت روبگردانیم. آیا زندگی ما قادر به بستن پلکهای خود بر ادراک معماری هست؟ واقعیت این است که چنین پلکی اصلا وجود ندارد.
حضور در محیط بدون درک آن اصلا ساده نیست.
۳-ساختمانسازی سخت و ساختمانها زوالپذیرند.
تنها هنگامی که خود در حال ساختن بنایی هستیم با شکنجههای مربوط به متقاعدسازی مصالح و آدمهای دیگر برای همکاری با ایدههایمان آشنا میشویم.
وقتی هم که بنا ساخته میشود به گفته نویسنده تمایل حزنآوری به از هم پاشیدن دارد.
ویرانیهای دنیای باستان برای کسی که منتظر است بنایان کارشان را تمام کنند درسی ریشخندآمیز دارد؛ این که ما و ساختمانهایمان رفتنی هستیم.
۴-ساختمانها معمولا تاثیرات شدید و واضح ندارند.
حضور ساختمانها تاثیرات ثابت خوشحالکننده ندارند و گاه بنایی که روزی به شدت برایمان زیبا بوده کمکی به بهبود حال بدمان نمیکند.
عالیترین معماری گاه کمتر از یک خواب قیلوله یا قرصی مسکن به ما کمک میکند.
ماجرا این است که به اعتقاد نویسنده معماری قانونگذار نیست پیشنهاددهنده است.
معماری فرمان نمیدهد بلکه دعوت میکند و در یک دعوت واقعی همیشه پاسخ منفی نیز به رسمیت شناخته میشود.
۵-پیشنیاز تأثیرپذیری از معماری
عجیبترین تعبیر آلن دوباتن از شدیدنبودن تاثیر معماری در این آیتم است. او معتقد است که در مصاحبت درد بسیاری از چیزهای زیبا ارزش خود را نشان میدهند و یکی از عادیترین پیشنیازهای درک معماری آشنایی با رنج است. بنابراین یافتن هاضمهای برای فهم و درک زیبایی بنا بدون مقدمه و پیشفرض نیست.
پایان فصل اول
بعد از درک فصل اول در باب اهمیت تاثیر معماری بر کیفیت زندگی تازه میرسیم به سوال مهم بعدی:یک ساختمان زیبا دقیقا چه شکلی میتواند داشتهباشد؟به امید خدا در آینده به فصل بعدی کتاب میپردازم که این سوال را بررسی کردهاست.