تاریخ در آینه‌ی راست‌گوی معماری

تاریخ نگاه ماست به گذشته‌ تا حال را بفهمیم و ٰٰآینده را با چشم باز بسازیم. اول راهنمایی بودم که فهمیدم عاشق درس تاریخم. معلم جوان تاریخ یک خانم اصفهانی بود که خیلی متفاوت و خاص درس می‌داد و لحن صدای عجیبش وقتی از تاریخ تمدن و کشف آتش و اختراع زبان می‌گفت هنوز در گوشم هست.

حس عجیبی بود دوست‌داشتن درسی که برای خیلی‌ها مهم نبود و خیلی‌ها از آن متنفر بودند. اما آن‌قدر واقعی و واضح بود که نمی‌شد انکارش کرد یا در آن شک کرد.

این روزها بیش‌تر هوایی دانستن تاریخ شده‌ام و سرکی که بعد سال‌ها به کتاب‌های تاریخ زدم مجابم کرد که به جای آن تاریخ معماری بخوانم.

تاریخ کالبدهایی که محکم و آشکارند و آینه‌ی روشن زمان.

امروز که تاریخ معماری غرب را ورق می‌زدم دوباره آن دانش‌آموز تشنه‌ی دانستن تاریخ را در خودم یافتم و حس خوبی بود.

هرچند بناهای به جامانده از تمدن‌ها اغلب معابد و کاخ‌ها یا گورها هستند اما به نظر می‌رسد از کیفیت همان‌ها هم می‌توان در مورد غایت آمال و آرمان‌های جوامع چیزهایی فهمید.

آبناها خیلی واضح‌تر و صادق‌تر از منابع مکتوب قصه‌ی تمدن‌ها را می‌گویند و ای کاش همت کنم بخوانم و بنویسم از آن‌ها. مخاطب و طرفدار چندانی بعید است که داشته‌باشد اما خودم به دانستن و تدوینش مشتاقم.

آیا در من این همت و انضباط خواهد بود که هر دوشنبه اینجا سر قرار با خودم و تاریخ معماری حاضر شوم؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا