از اول مرداد نوشتن در این سایت را آغاز کردهام و تا امروز تقریبا هر روز مطلبی در آن نوشتهام. هر روز نوشتن با مخاطبینی اندک و خاموش ریاضت سختی است که دقیقا نمیدانم چرا به آن پناهآوردهام اما با آن الفت برقرارکردهام.
الفتی که طعم غم دارد اما به نوعی مهربان است و میشود به آن خو کرد. این نظم تلخ و شیرین وسط یکی از حیاتیترین و پرکارترین دورههای کاریام روییده و در حیرتم که چطور تقریبا هر روز درگیر عمارت فروغ بودهام و باز هم هر روز نوشتهام.
شاید این ریاضت واقعا دستآوردی هم نداشتهباشد اما به هرحال آمدهو جا خوش کرده در روتینی که تقریبا هیچگاه بصورت دراز مدت نداشتهام.
گویا پیوستهام به ارباب وفا
امشب بینهایت خستهام و در پایان یک روز پرماجرا فقط خواستم با این چند خط صد روزگیمان را جشنی بگیرم با خودم و خودش و شما اشباح عزیز!