قصههای تابستان اولین مجموعه داستان مستقل خانم دریا چوبین است. این کتاب حکایتهایی است از بچههای دیروز.
بچههای سرتق و پرانرژی دههی شصت با کتکخورهای ملس و کنجکاویهای بیپایان.
مقدمهی کتاب؛ خاطرهای از نویسنده
در مقدمهی کتاب خاطرهی نویسنده از اشتیاقش به کتاب میخوانیم. خاطرهای که مثل داستانهای کتاب زیبا و تاملبرانگیز است.
دریای نوجوان که همهی کیهان بچهها و کتابهای کودکی عمه خاله را چند دور خوانده مشتاقانه در جستجوی کتاب است. بالاخره شبی موفق به راهیافتن به کتابخانهی اسرارآمیز پدربزرگ میشود و رمان جینایر را دست میگیرد.
آخرش هم نمیفهمیم کتابی مثل جینایر چرا باید ممنوعه و دور از دسترس باشد. اما با ترس و تمهیدات دریا برای پاورچین سمت کتاب رفتن و زیر نور چراغ قوه آن را خواندن همراه میشویم.
سارا به مثابه مجید
اگر قصههای مجید را خوانده و دوستداشته باشید این کتاب ورژن دهه شصتی آن است و البته از زبان یک دختر؛ دختری که عاشق کتاب است و تجربه.
موقع خواندن کتاب بارها یاد بچگی خودم افتادم. بعد از ظهرهای کشدار تابستان که پسرها توی کوچه توپبازی میکردند و من با رژلب کشرفته از مامان یواشکی جلوی آینه عشوه شتری میآمدم یا کتابهای ممنوعه میخواندم.
البته سارای قصههای تابستان دختر جنوبی پرشور و شری است که خیلی از نجمهی یزدی شجاعتر و بیباکتر است.
دختری که بعد هر شیطنت کتکها و سرزنشها را زود فراموش میکند و دوباره دنبال ماجرای تازهای میدود.
البته کتاب انکار نمیکند که این ماجراجویی بیش از آن که لذتمحور باشد مبتنی بر تلاش در جهت کمک به دیگران و گاه خودنمایی پیش بزرگترهاست.
قصههای تابستان را کتاب شاد و مفرحی برای کودکان و نوجوانان امروز میبینم. هرچند همهی لحظههای آن شاد نیست. گاهی حقیقتا گرفتاریهای پشت سر هم بچهها کلافهمان میکند اما خواندنش شیرین و پرکشش است.