در ستایش ساختار

مدتی است که پادکست زیاد گوش می‌دهم (به قول پسرک سلامتی اون مادری که از صبح تا شب پادکست گوش داد و ظرف شست!)

اما پادکست سکه تخصصی‌تر از آن به ذهنم رسید که حتی مشترکش شوم؛ با اینحال به معرفی یک دوست یک اپیزود آن را گوش دادم و بعد به واسطه‌ی این که روی فلش موجود در ماشین جزو معدود مطالب شنیدنی‌ای بود که داشتم بارها و بارها گوش دادم و پایه‌ام در اپیزود ۱۳ حسابی  قوی شد!

سوالی که در ابتدای گفتگو مطرح می‌شود این است: ترجیع‌بند تکراری برنامه‌های تلویزیونی «فرهنگسازی» است آیا فرهنگسازی واقعا مهم است و مقدمه‌ی توسعه به شمار می‌رود؟

دکتر فاضلی با طرح مثالهای متعدد و ترسیم روندهای رشد در کشورهای مختلف به این نتیجه می‌رسد که این ساختارها هستند که رفتارهای ما را شکل می‌دهند و رفتارها با تکرار و تداوم فرهنگ را شکل می‌دهند «نمی‌شود در دیزی رانت و فساد و ناکارآمدی را باز گذاشت و از گربه‌ای به اسم انسان اقتصادی انتظار حیا داشت!»

دو مثال رایج رانندگی بد و تنبلی ما ایرانیها مطرح می‌شود؛ آیا اروپاییان به واسطه‌ی فرهنگ درستشان به رانندگی خوب رسیدند یا دستاورد جاده و ماشین و نظام راهنمایی- رانندگی درست منجر به فرهنگ رانندگی صحیح شد؟

تنبلی و زیر‌آب زنی در نظام اداری ما آیا حاصل ذات فاسد ایرانیمان است یا بزرگی بی‌تناسب بدنه‌ی نظام اداری در اقتصاد نفتی است که جمعیت زیادی را بدون فرصت کافی برای کار مفید ارزش‌آفرین دور سفره‌ی نفت جمع کرده و آنها را به آشفتگی و آسیب هدایت می‌کند؟

او به پیشینه‌ی تاریخی هم می‌پردازد و معتقد است که ملتی که تا سالهای نه چندان دور به اقتضای جبر اقلیم کار پرزحمت حفر قنات برای استحصال گرانترین آب جهان را در حیات جمعی خود رقم می‌زده نمی‌تواند ظرف چند سال از درون و ذات و بنیاد به قهقرای تنبلی و بی‌فرهنگی سقوط کند؛  

این اپیزود را بارها معرفی کرده‌ام و چند روز پیش دوستی غمگینانه پیام داد که: گوش دادم و بیشتر مطمئن شدم که تا حکومت عوض نشود چیزی تغییر نخواهد کرد.

دلم گرفت؛ آیا آدمهای زیادی را به سمت این باور برده‌ام که: کاری نمی‌شود کرد؟

برداشت من از مجموعه‌ی این گفتگو و سایر مطالب مرتبط و تجربه‌ی شخصیم این است که ما از اساس ویران نیستیم؛ چیزی که بخصوص از ۸۸ به بعد خیلی از مردم مرتب به تکرارش خو گرفته‌اند: از ماست که بر ماست! هر ایرانی یک احمدی‌نژاد درون دارد و…

احساس بی‌کفایتی ذاتی و به قول پیروان عیسی گناه نخستین احساس مخربی است که فلج می‌کند یا مجوز خطا می‌دهد‌؛ اما وقتی بدانی که خودت و آدمهای آشفته‌ی دور و برت می‌توانید آدمهایی درست در موقعیتهای نادرست باشید تلاش یا حداقل امید به ساختن ساختار درست به زندگی متصلت می‌دارد.

از این مهمتر این که ساختار لزوما به معنای حکومت نیست که به سرعت ما را یاد بند و زنجیر و صندوق خاک‌برسر رای بیندازد؛ هرجا که در حوزه‌ی نفوذ خود تلاش می‌کنیم بدون اتکا به ویژگیهای اخلاقی آدمها شرایطی بسازیم که انجام کار درست را تسهیل کنیم و امکان تصمیمهای درست را بالا ببریم یعنی که خسروان مملکت حوزه‌ی نفوذ خویشیم در حد وسع!

خلاصه که از من می‌پرسی دور و برت را آب و جارو کن و نان بده و از ایمان مپرس و در پیچاپیچ کار جهان هیچ مپیچ!

2 در مورد “در ستایش ساختار”

  1. افسانه فاتحی

    درود
    نجمه بانوی عزیزی
    حال خوشت را خریدارم
    نوشته های صادقانه ات حالم را خوش می کند
    دوستدارت
    افسانه فاتحی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا