ای ماه مهر متن شعر و دکلمه‌

ای ماه مهر امسال هم با کابوس و دلهره‌ی همیشگی آمدی! رسم روزگار شده اما عادی نیست .آموزش نباید این همه نفرت و غم و کابوس تداعی کند. اما می‌کند.

سال ۵۹ در چهار سالگی به اجبار یا رودروایستی یا هر چیز رفتم ملا (مکتب‌خانه). خاطرات دبستان دهه شصتم را قبلا نوشته‌آم. تا سال ۹۸ که تدریس را رسما کنار گذاشتم هربار که ماه مهر رسیده یا شاگرد بوده‌ام یا معلم یا درگیر طفلی خردسال در خانه. دو سال بعد را کرونا بلعید و حالا در اولین طلیعه مهر که انگار آزاد آزادم باز کابوس می‌بینم.

کابوس اول مهر

خواب دیدم: دانشجوام تهرون. مردی پیر و عبوس وسط خیابون با صدای آروم و ترسناک نهیب می‌زد که برگردید خونه! اینجا خوابگاه و غذا ندارین.

سرگردون بودم. بعد انگار موقتا مهمون دوستای خوابگاهیم بودم. به مستراح نیاز داشتم. نبود. بچه‌ها گفتن طبقه بالاست. طبقه بالا پله نداشت. فقط آسانسور داشت. آسانسور کف نداشت.

کسی کمک نمی‌کرد. مستاصل و شاشو در به در می‌رفتم. منتظر بودم. می‌گفتم اینها بالاخره خودشونم مثانه دارن دیگه.

یکیشون راه افتاد دنبال دسشویی. دنبالش رفتم. تا اومدم بگم آسانسور کف نداره پاشو گذاشت داخل. یه مشبک فلزی کفش بود که فاصله میله‌هاش ۵۰ سانت بود. با خونسردی روی یکی از میله‌ها ایستاد و دکمه را زد.

سرم را گرفته بودم بین دستام. چشامو بسته بودم و هی دعا می‌کردم که نیفته!

تعبیر: ترس و خجالت از ترس

این چند روز هم خیلی ترسیده‌ام هم خیلی نترس‌ها را تحسین کرده‌ام.

هم از این که صدای دادخواهی بلند شده و جزوه حاشا برای خیلی ها به فصل‌های آخر می‌رسد خوشحالم. هم از این که مشخص است که تغییر زودهنگامی در کار نیست محزونم. از این که بچه‌هایی شب برنمی‌گردن خونه پریشونم و از اینکه هی زنگ می‌زنم به دخترک که نرو توی خیابون شرمنده‌ام.

دلخونم از آرزوهایی که پرپر می‌شه و از امیدهایی که بر باد می‌ره تا یک لایه یک لایه‌ی شاید خیلی کوچیک از روی تباهی خراشیده بشه.

ای ماه مهر! یک روزی بیاید که تداعی شادی و شوق و یادگیری پخش باشد در هوایت ما باشیم یا نباشیم.

روزی که آدم‌ها با قلبها و سرها و مثانه‌ها و معده‌هایشان همدیگر را و ذات زندگی را باور کنند و به رسمیت بشناسند.

متن شعر ای ماه مهر سروده‌ی حسین صفا

ای ماه مهر! زهر هلاهل! 

باز آ که زنگ های ثلاثه

روزی هزاربار بمیرند

تا کودکان به وقت دبستان

از ترس امتحان نهایی

با نمره ی چهار بمیرند

ای ماه مهر! ماه بداخلاق!

با ایده های محکم و خلّاق

ما را بزن به خط کشی از چوب

ما را بزن به ترکه ی مرطوب 

تا در درون کودک دیروز

مردان بی شمار بمیرند

در این کلاس های رفوزه

لای کتاب های عجوزه

ما چیستیم بر درِ کوزه؟

سقّای عِلم! دست بجنبان

تا گوش های تشنه به دستِ

چَک های آبدار بمیرند

حمّالِ کوهِ پرسش و پاسخ

در جزوه های باطله بودند

حمّال تست های گران و

اعقاب گیجِ قافله بودند

حق داشتند آن همه قاطر

زیر فشار بار بمیرند

از رنج های دود شونده

تا خرتناق کام گرفتند

با دود از کتانی چینی

یک عمر انتقام گرفتند

تا حدِّ مرگ، نشئه ی نشئه

ماندند تا خمار بمیرند

یک مشت خطبه خوانده شوند و  

یک مشت نطفه بسته شوند و

هی ماشه ها چکانده شوند و

سربازها به شکل جنین ها

در خاکریزهای درونِ

زن های باردار بمیرند

مادر! مدادْقرمز من کو؟

کو لقمه های نان و پنیرم؟

آخر چطور بیست بگیرم؟

وقتی که دست های فقیرم

فردای درس آن همه باید

در جستجوی کار بمیرند

روزی هزاربار بگو آب

روزی هزار بار بگو نان

مادر! مرا ببر به دبستان

تا روی شاخه های جوانم

گنجشکهای توی دهانم

روزی هزاربار بمیرند

دل بادبادکی ست حصیری

آهی که می وزد دل ما را

تا اوج می بَرد به اسیری

با هر نخِ بریده شهیدی ست

دل های رفته را بگذارید 

در اوج افتخار بمیرند

ای گریه قبضه های تفنگت!

وقتش رسیده است که دیگر 

زندانیان زبر و زرنگت

در موسم تعلُّم و تعلیم

با آخرین گلوله ی تقویم

در لحظه ی فرار بمیرند

2 در مورد “ای ماه مهر متن شعر و دکلمه‌”

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا