سایت متمم معلمی تمام‌قد؛

می‌خواستم به بهانه‌ی سالروز تولد محمدرضا شعبانعلی از سایت متمم بگویم و بخشی از آنچه یادم داد.

معلمی که نبودم؟

سال ۷۸ تدریس در دانشگاه را شروع کردم. سال ۸۲ عضو هیات علمی شدم و تا ۹۸ تقریبا یکسره کار کردم.
سال ۹۸ بعد از بیست سال تقلا برای دوست‌داشتن این شغل بالاخره جام زهر را سرکشیدم و ورد طلایی را بر زبان آوردم:


“غلط کردم”


تصمیم گرفتم بپذیرم که بیست سال برای دوست شدن با یک شغل زمان کمی نیست و باید از این درشکه‌ی نابجا بپرم پایین.
این در حالی بود که توانایی و اشتیاقم در ابعاد مختلف  معماری روزافزون بود. نسبت به سهیم شدن دانسته‌هایم هم علاقه‌ی عجیبی داشتم!

پس معلمی چه بود؟


آیا معلمی چیزی جز این بود؟ دانستن و شوق یاددادن؟
خیلی طول کشید تا بفهمم که بله این دو اصلا کافی نیست!
دست کم با انتظاری که من از خودم و جهان داشتم کافی نبود.
سال ۹۲ وقتی خیلی به این مسائل فکر می‌کردم با فضای آموزشی متمم آشنا شدم.
فضایی که با ظرافت و رندی یکجور عجیبی محاصره‌ام کرد.
در حالیکه واقعا نمی‌دانستم چه چیزهایی برای آموختن نیاز دارم یکباره چشم باز کردم و دیدم چندین جزوه مرتب و نشانگذاری شده از آموزه‌هایش دارم.
از همان سال کک “کاری تازه باید کرد” به روسری‌ام افتاد و یک سری ماجراهای متوالی مسیرم را به تدریج عوض کرد.
سرانجام هم شش سال بعد خود تازه را زاییدم و بند ناف از معلمی کندم و خلاص شدم.

سیلی متمم و مرده‌ای مفتخر به زنده‌شدن


آموخته‌های متمم یک طرف شیوه‌ی معلمی‌اش یک طرف‌تر!
نکته را یکجوری گوش‌زد کرد که نمی‌شد نفهمم:
راز معلمی نه فقط توان دانستن و یاددادن بلکه مهارت ایجاد علاقه‌کردن است!
آگاهی تلخی بود اما دست کم مطمئنم کرد که برای باقی عمر سر کلاس دانشگاه منابع عقلی و روانی و عاطفی‌ام را هدر ندهم.

پی‌نوشت: از متمم نوشتم تا تولد محمدرضا شعبانعلی را تبریک گفته و اعلام کنم که علیرغم اخلاق مزخرف و بی‌اعصابی‌اش به او مدیونم. هم بابت آنچه یادم داده و هم بابت یادآوری این آگاهی غم‌انگیز اما کارگشا که : من هرچه باشم معلم نیستم!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا