ماه: مرداد 1400

رنج دوران در جهت بوییدن گل نسترن

تا دیروقت بیدار بوده‌ام و حسابی خسته‌ام. با کسالت کاغذی کوچکی از گوشه‌ی میز برمی‌دارم و شروع به نوشتن لیست می‌کنم؛ خردکردن لوبیا، بارگذاشتن ناهار، شستن ظرفها، خالی‌کردن سطوح آشپزخانه، مرتب‌کردن اتاق، اتوکشی لباسها، جمع‌کردن لباسها از بند… هنوز درحال نوشتنم که اسمس میاید: امروز نما را شروع کرده‌ایم! اوایل انتظار داشتم روز قبل از …

رنج دوران در جهت بوییدن گل نسترن بیش‌تر بخوانید

ما عاشقان بی‌آزار زمین؛ گزارش یازدهمین جمع‌آوری پوسماند در یزد مردادماه ۱۴۰۰

1. شماره ناشناسی افتاد روی گوشی تلفن خانه. برش داشتم صدایی کلفت و مردانه بود: شما با من تماس گرفته بودید کاری داشتید؟کمی فکر کردم و یادم آمد که در روزهای جمع‌آوری پوسماند هستیم.گفتم احتمالا بله. بعد اشاره‌ی گذرایی کردم  به طرح مهربان با آب و خاک. پیگیر شد و پرسید و پرسید هرچه در …

ما عاشقان بی‌آزار زمین؛ گزارش یازدهمین جمع‌آوری پوسماند در یزد مردادماه ۱۴۰۰ بیش‌تر بخوانید

فرار با بچه‌هایم به سمت نور و شور

دوست داشتن موجودی که از وجودت حاصل شده کار سختی نیست، غریزه خودش این راه را به خوبی بلد است؛ اما آنچه تلاش آگاهانه می‌خواهد این است که مراقب باشی خمیر حاضر آماده‌ی وجودش را از گزند شکل‌دهنده‌‌های انحصارطلب و بی‌ملاحظه‌ی محیط (از جمله خودت‌) حفظ کنی و آن را فقط و فقط سهم اراده …

فرار با بچه‌هایم به سمت نور و شور بیش‌تر بخوانید

نگاهی به کتاب صنعت بر فراز سنت یا در مقابل آن

متن ذیل را برای یک مسابقه‌ی کتابخوانی نوشتم که رتبه دوم را در تحلیل و معرفی کتاب کسب کرد. *** تن‌دادن به شوری جمعی برای خواندن و فهمیدن و هضم مفهوم «حال وطن» تصمیمی بود که مرا به مطالعه‌ی جدی و دقیق کتاب «صنعت بر فراز سنت یا در مقابل آن» فراخواند. قبل از هرچیز این …

نگاهی به کتاب صنعت بر فراز سنت یا در مقابل آن بیش‌تر بخوانید

اندر مصائب نماسازی

گوشت یخ‌زده را که بیرون میاورم پیمانکار زنگ می‌زند که نمونه‌ی آجر و سنگ آورده‌اند بیا و ببین و انتخاب کن! دیروز چهارشنبه آبی بود و یادم رفت پس امروز قضایش می‌کنم گوشت یخ‌زده برمی‌گردد توی فریزر. عدس و برنج را خیس می‌کنم. اسمس می‌زنم به همسر که گردو یادت نره حتما لازمش دارم امروز؛ …

اندر مصائب نماسازی بیش‌تر بخوانید

مهربان با آب‌ و خاک؛ پویشی برای نجات سرمایه‌های زمین

ما تصمیم گرفتیم تهدید زباله‌های شهری را به فرصتی مطلوب جهت تامین خوراک دام تبدیل کنیم. این پویش مردمی در شهر یزد با نام «مهربان با آب و خاک» شناخته‌شده‌است. ما به عنوان چهار شهروند دوستدار محیط‌زیست برآن شدیم تا ضایعات گیاهی خانگی را به عنوان یک ثروت  ارگانیک پاس‌بداریم. (اعضای تیم ما: فاطمه (نسرین) اعلم؛ …

مهربان با آب‌ و خاک؛ پویشی برای نجات سرمایه‌های زمین بیش‌تر بخوانید

بنده‌ی هیچ معلمی نیستم تا اطلاع ثانوی

یک روایت از پانزده‌سالگی نوجوان که بودم عادت کرده بودم به متوسط بودن و دیده نشدن؛ غرق بودم در عوالم خودم، عاشق شعر و تاریخ و ریاضیات بودم و از شیمی و فیزیک و زیست نفرت داشتم اما همدیگر را پذیرفته بودیم و آسیبی به هم نمی‌زدیم! یک روز در اواسط 15 سالگی در جایی …

بنده‌ی هیچ معلمی نیستم تا اطلاع ثانوی بیش‌تر بخوانید

آینده مشتاق ماست.

چند سال پیش از سر کنجکاوی در جلسات نارانان شرکت می‌کردم. جایی برای کمک به سلامت روان اطرافیان معتادان. آنجا بی‌تردید از معنویترین و نافذترین کلاسهایی بود که در عمرم رفته‌بودم. جلساتی هدفمند دارای ساختار و سیستم محکم اما بسیار انعطاف‌پذیر و خلاقیت‌آفرین که باران و آفتابش تا اعماق جانم نفوذ می‌کرد. یکی از‌ زیباترین …

آینده مشتاق ماست. بیش‌تر بخوانید

فصل تحصیلی ما؛ قسمت اول؛ صدای هجده‌سالگی

طبق قولی که داده‌بودم بخش اول فصل تحصیلی ما را خواندم و ضبط کردم. دنیا رو به زوال است و مرگ پنجه به شیشه می‌کشد ولی . .دلیل ندارد که آدم به قولی که به هیچ کس می‌دهد پابند نباشد

در ستایش ساختار

مدتی است که پادکست زیاد گوش می‌دهم (به قول پسرک سلامتی اون مادری که از صبح تا شب پادکست گوش داد و ظرف شست!) اما پادکست سکه تخصصی‌تر از آن به ذهنم رسید که حتی مشترکش شوم؛ با اینحال به معرفی یک دوست یک اپیزود آن را گوش دادم و بعد به واسطه‌ی این که روی فلش موجود در ماشین …

در ستایش ساختار بیش‌تر بخوانید

اسکرول به بالا