مراقبت‌های مدنی را رها نکنیم

من می‌ترسم. می‌ترسم در مسیر ناپایدار رسیدن به سرزمینی شاد و آباد و زندگی‌ساز چیزهای مهمی از جیبمان بیافتد.

چند ماه است که مراقبت‌های مدنی از سرزمین، دست کم در فضای مجازی تعطیل است.

بدیهی است که در فقدان فشار افکار عمومی گرفتن تصمیم‌های مخرب راحت‌تر شده‌است.

مجوزهای تخریب بافت تاریخی، معادن ویرانگر و سدهای زندگی‌کش در سایه‌ی این فقدان راحت‌تر صادر می‌شود.

چرا افکار عمومی این‌قدر مهم بوده برای این مراقبت‌ها؟ دقیقا به این خاطر که ساختار حکمرانی، معیوب و کودن و ستم‌گر است.

چرا مراقبت‌ها تعطیل شده؟ چون مشغول انقلاب علیه این سیستم ظرفیت‌سوز و بی‌رحم هستیم و خیلی‌ها لازم می‌دانند که از چیزی جز انقلاب حرف نزنیم و بر آن متمرکز باشیم.

آیا این تمرکز درست است؟ محافظه‌کاری یزدیانه‌ی من جوابش این است که: نَمیدونم!

اما یک ور بی‌زنهارم در این صد و چند روز مطمئن شده‌است که نه!

تمرکز اگر به معنای هدف‌گرفتن یک منظور (هرچند بسیار مهم) و رهاکردن چیزهای دیگر حتی ملزومات آن مهم باشد ما را تبدیل می‌کند به یک آدم یک‌کاره! (تازه می‌فهمم چرا این فحش است)

خانه‌ای را تصور کنید که پدری خمار و بیمار و روانی و تبهکار دارد. زن و بچه‌هایش را به گروگان گرفته و نمی‌گذارد از چنگال بی‌مقداری و سبعیتش بگریزند.

بچه‌ها دارند تلاش می‌کنند دیوار را سوراخ کنند. نوزاد گوشه‌ای گریه می‌کند و مادر گوشه‌ای دیگر جان می‌کند. تا حالا بچه‌ها به کمک هم و علیرغم پدر تعطیل هوای نوزاد و مادر زخمی را می‌داشتند.

اما حالا متمرکزند بر شکافتن دیوار.

یادشان رفته که مادر زندگی این خانه است و شاید برای فردای بازشدن پنجره‌ها زنده نماند. یادشان رفته که نوزاد شاید تاب زنده‌ماندن تا آن روز را نداشته باشد.

مراقبت‌های مدنی را تعطیل نکنیم.

همدیگر را برای حرف‌نزدن از محیط زیست و میراث فرهنگی تحت فشار نگذاریم.

یادمان باشد که ما برای خیلی چیزها از جمله هوای آلوده درختان فرسوده احتمال انقراض پیروز و برای یک جرعه زندگی معمولی داریم این همه هزینه می‌دهیم. (من بی‌بضاعت سیه‌رو در حد دعا و آرزو و حرف‌زدن)

یادمان باشد ایران را در سال‌هایی که بعد ما بارون می‌باره عطر آزادی نیاز داریم.

یادمان باشد سالهاست که از تن ایرانمان کنده‌اند و فروخته‌اند. خاک و آب و نفت و نفسش را و حالا در منتها الیه شکنندگی است.

یادمان باشد سال‌هاست که مراقبت‌های مدنی تنها کورسوی امید این تن ستم‌‌کش بوده‌است.

مراقبت‌ها و هشدارها و قدم‌های کوچکمان را فراموش نکنیم. این حرکت‌ها هیزم این جنبش هستند نه رقیبش.

آیا کارزار نه به سد چمشیرکارزار نه به سد چمشیر را امضا کرده‌اید؟

آیا سهم خود را در ممانعت از آوار نمک بر تن زخمی ایران بانو ادا کرده‌اید؟

لطفا هم امضا کنید و هم تا آن جا که می‌توانید نشر دهید.

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا