هوای پاک
هوای پاک حق همه ماست. اینجا از تلاش برای بهبود الودگی هوا مینویسم. از گازهای گلخانهای و گرمایش زمین. از شهر پیاده دوچرخهسواری و اتوبوسهای خط واحد که باید جایگزین خودروهای شخصی و بخصوص تکسرنشین شوند.
از تجربهها و خاطرههایم در دوچرخه سواری و تردد شهری. از موانع دوچرخه سواری زنان و از تلاشم برای کاهش مصرف سوخت. هم در طرحهای معماریم و هم در سبک زندگی و نوع نگاه به آسایش.
از این که بی توجهی ما به تفاوت فصول چگونه سیاره سلامتی و سرخوشی ما را در معرض خطر قرار داده است.
از این که چطور کارهای کوچکی مثل در آوردن دوشاخه وسایل برقی خاموش از پریز تاثیرهای بزرک دارد.
اینجا میکوشم یادم بماند برای حق مسلم خودم هوای پاک قدم بردارم.
این مرد جان برکف نسبتا جنتلمن آقامون هستند☺ صد البته که به نوبه خود جان به لب رساندن را هم بلدند لیکن این تصویرشان چشم ما را روشن میدارد! چند ماه پیش معاون دانشگاه شد. نیمه های بهمن بود که خبر آورد ماشین سازمانی را پس داده ام و به جایش دوچرخه گرفته ام. اینطوری …
رکاب زنی که یار من است بیشتر بخوانید
امروزه با حضور روزافزون اتومبیل ها در خیابان با معضلات متعددی مواجه شدهایم. از آلودگی هوا تا ترافیک و شلوغی بیش از حد معابر و تولید گازهای گلخانهای حاصل از سوختهای فسیلی. استفاده از اتوبوسهای شهری میتواند تاحدود زیادی ازحجم این معضلات کم کند. مزایای استفاده از اتوبوس استفاده از وسایل حمل و نقل شهری …
اتوبوس خط واحد محملی مهربان با همه چیز بیشتر بخوانید
شنبه صبح که رفتم مدرسهی سما یک اشاره مرا به فکر فروبرد. معلمی پرسید: با بچههایی که گوش نمیکنند چه کنیم؟ من هرچه راجع به مصرف درست کاغذ حرف میزنم باز جلوی روی خودم رفتارهای اشتباه را تکرار میکنند. گفتم: جوابش ساده نیست. نتیجهدادنش هم حتمی نیست. اما میتوانیم مطمئن باشیم سهم خود را انجام …
اتوبوس سواری و کلنگی از آسمان بیشتر بخوانید
وقتی پای اقدام فردی افراطی در میان باشد متّهم ردیف اول “باکسر” قلعۀ حیوانات است. اسب زحمتکشی که هربار تصمیم میگیرد بیشتر کار کند. اسبی که هر بار قلبش را نارواییهای احاطهکنندهاش میخراشد او سهم خودش از تلاش را بالاتر میبرد. ضرورت اقدام فردی؛ واقعیت یا افسانهای مفید این روزها استقبال خوبی میشود از نماد “باکسر” که …
یادی از باکسر؛ در ستایش اقدام فردی بیشتر بخوانید
امروز بالاخره طلسم “نمیتونم” شکست و با دوچرخه تا خانهی مادرم رفتم. خیلی تجربه عجیبی بود. قصهی دوچرخهسواری من چند سال پیش در بزرگسالی شروع کردم به یادگیری دوچرخهسواری. دلم میخواست بتوانم به جای سوخت تجدیدناپذیر پیه و دنبههای انباشته و زودتجدیدشو را بسوزانم. دلم میخواست خیلی بیشتر و بدون عذاب وجدان به دیدار مادر …
با دوچرخه تا کوی دوست بیشتر بخوانید
از میانههای زمستان گرم و عجیب نودوشش سر رودروایسی با آقای درویش با ناامیدی کامل تصمیم گرفتم دوچرخهسواری را یاد بگیرم و به خیال خودم یاد هم گرفتم. بلد شدم راه بیفتم و ترمز بزنم با دوچرخه بچگانه اما با رشتهای چنان نازک به این مهارت متصل شدهبودم که حتی جرات تمرین بیشتر هم نداشتم و در …
دوچرخهسواری؛ رویایی دیرین که سرانجام جان گرفت بیشتر بخوانید