انتخاب رشته معماری فصل تحصیلی ما؛ قسمت دوم؛

انتخاب رشته‌ معماری که حالا همه‌ی هویت فردی و اجتماعی و عاطفی و منطقی خود را مرتبط با آن می‌دانم در هجده سالگی انتخاب قطعی و مشخصم نبود؛ یکی از ۵۵ انتخابم بود و گمان هم نمی‌کردم روی این پله بایستم و جهانم را بسازم.

چه شد که معماری را انتخاب کردم؟

چگونه وارد رشته معماری شدم؟ خودم نیامدم او مرا صدا زد اما شیفته‌اش شدم و ماهیت زندگیم را شکل داد. هرگز از این انتخاب اجباری پشیمان نشدم.

این تصمیم هرگز در سطح خودآگاه انتخاب من نبود و لحظه اول اعلام نتایج به شدت بابت آن ناراحت شدم.

آن روزها انتخاب رشته معماری یا هر رشته‌ی دیگر مهندسی خیلی برایم فرق نداشت. من فقط می‌خواستم از یزد بروم و زندگی تازه و مستقلی برای خودم بسازم. چیزی که دست کم در اوایل دهه‌ی هفتاد در شهری مثل یزد جز در قالب خوابگاه دانشجویی قابل تصور نبودنش.

خیلی از خانواده‌ها به وضوح و صراحت این امکان را رد می‌کردند: فقط یزد. اما در خانواده‌ی من فضای مخالفت اینقدر واضح نبود. آن‌ها دوست داشتند خودم به میل خودم از خر شیطان پیاده‌شوم و البته که خر شیطان، تجسم تمام آرمان و آرزوی من بود.

این بود که با تردستی و صحنه‌آرایی ترتیبی از رشته‌ها چیدند که عملا نتیجه‌اش را می‌دانستند. همه‌ی شهرهای اطراف و البته تهران در لیست انتخاب رشته من بودند اما ترتیب جوری بود که با توجه به رتبه مشخص بود روی معماری یزد می‌ایستد.

ماجراهایم با پیامد انتخاب رشته معماری دانشگاه یزد را در کتاب فصل تحصیلی ما نوشته‌ام. قصه‌اش را در دومین خوانشم از کتاب فصل تحصیلی ما بشنوید:

قسمت اول را اینجا می‌شود شنید.

مسیرهای تهیه‌ی کتاب فصل تحصیلی ما را از طریق لینکهای این صفحه پیدا کنید.

3 در مورد “انتخاب رشته معماری فصل تحصیلی ما؛ قسمت دوم؛”

  1. بازتاب: فايل صوتي فصل تحصيلي ما قسمت سوم؛ گم‌شدن در كوچه‌ي دوست - نجمه عزیزی

  2. بازتاب: فصل تحصیلی ما؛ قسمت چهارم؛ ساقیا بجنب! - نجمه عزیزی

  3. بازتاب: فصل تحصیلی ما؛ قسمت پنجم؛ خلاقیت با کاغذ - نجمه عزیزی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا