معماری چگونه ما را عاشق می‌کند؟


معماری چگونه ما را عاشق می‌کند؟ اگر عشق را به شیوه‌ی اریک فروم نگاه کنیم نه یک امر اتفاقی و لحظه‌ای که یک فرآیند آگاهانه و درونی است.


از این زاویه ما عاشق نمی‌شویم بلکه عشق می‌ورزیم و در این مسیر جهد فعالانه داریم تا در نتیجه این کوشش پایمان به ساحت عشق برسد و به عبارتی عاشق شویم.
عاشقی نه شروع قصه‌ی پیوند که محصول رشد و تعالی آن است.
از دریچه نگاه اریک فروم دلسوزی و احساس مسئولیت در ترکیب با شناخت و پذیرش چهار پله حرکت به سمت عشق است.
من این پله‌ها را در حوزه‌ی رفتار به سه اقدام عملی ترجمه می‌کنم.
اگر بخواهیم عاشق کسی یا چیزی شویم باید:
شرایط مراقبت از او را فراهم کنیم
شرایط شکوفایی و تجلی زیباییش را ایجاد کنیم.
از خودمان در مقابل آسیب و آزار او مراقبت کنیم.

اولی حاصل ترکیب دو پله‌ی اول اریک فروم است و دومی و سومی حاصل احترام و پذیرش است. این که بخواهیم هرچه طرف مقابل هست را بپذیریم وابسته به این است که بگذاریم طرف بهترین خودش را زندگی کند. این پذیرش زمانی می‌تواند پایدار و همیشگی باشد که مانع لطمه‌خوردن خود شویم.
باور دارم که به شکل شگفت‌انگیز و غیرقابل انکار معماری می‌تواند این سه شیوه‌ی ارتباطی را بین ما و دیگران برقرار کند.
دیگرانی که شامل خودمان سایر انسانها و طبیعت هستند.
صحت این ادعا پیش چشمم واضح و روشن است. دوست دارم برای شما هم روشنش کنم و این رویای من است.
مبانی نظری من در معماری

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا