از دفعهی قبل یادم مانده بود که سر تیغهچینیها حتما باید حاضر شوم که برای اوساممد کار، کار گل است و برای من کار دل و آبرو حیثیت!
حیاط کور
حساسیت من در هندسه سر سانتیمترها هست. این نکته چیزی نیست که بشود به کارگر و پیمانکار توضیحش داد یا مجابشان کرد؛ فقط باید همچون شیر بالای سر کار حاضر باشم و از آن محافظت کنم.
این مدت مرتب سر زدم و دانه دانه دیوارها را در حضورم چیدند و اعلام کردند کار تمام است.
فعلا دیوارهای مرتبط با بیرون را دست نمیزنیم تا وقت نماچینی.
چند روز بعد خوش و خرم رفتم سربزنم که دیدم اوسا هر سه دیوار حیاط مرکزی را با یونولیت و تشکیلات و بدون پنجرهها چیده و تمامکردهاست! قلب عمارت فروغ مسدود شدهبود و نفسم گرفت! این تقصیری نبود که کسی گردن بگیرد هرکسی دیگری را مقصر دید و طراح-کارفرمایی که من باشم لبخند زد تا کسی نرنجد و بیشتر خرابکاری نکند!
این وسط هزینهی تخریب برایمان ماند و عذاب وجدان سر و صدای فرزکاری!
شکفتن چشم و قلب حیاط
دیروز بالاخره دیدم که پنجرهها را از دل دیوار درآوردهاند. رویای رودرروبودن اتاقهای خانهام در حیاطی مرکزی سرانجام محقق شد!
حیاطهای مرکزی را عمری است با مفاهیمی مثل محرمیت، نور و منظر و خرداقلیم و…ارج مینهند؛ اما آنچه مرا شیفتهی این الگوی فضایی میکند هممیدانی است؛ مفهومی که نظامی به شیرینی بیانش میکند در حکایت مناظرهی فرهاد و خسرو.
در یکی از شورانگیزترین فرازهای قصه این دو را مواجه با هم مییابیم و به جای کلیشهی غیرت و دشمنی بین دو رقیب حکایت غریبی رخ میدهد. خسرو با دیدن چونان عشق پرشوری به شیرینش تازه میفهمد با چه شادی شیرینی دمخور است و عاشقتر میشود!
نتیجه: دیدنیها را هرگاه با هم ببینی بیشتر و عمیقتر حسش میکنی!
دو هممیدان به هم خوشتر گرایند
دو بلبل بر گلی خوشتر سرآیند…
سالها سر کلاس مبانی نظری این حکایت و تجلیش در معماری را گفتهبودم؛ اگرچه همیشه موضوع جذابی مینمود؛ اما خیلی به تاثیرش بر کار حرفهای بچهها امید نداشتم.
دو سه سال پیش اما دختری از شاگردهایم را در دفتر کارش ملاقات کردم. او این شعر و مفهومش یادش بوذ. کیف کردم وقتی برایم گفت که بارها به کمک آن کارفرماها را مجاب به استفاده از فضاهای میانی کرده است!
من و نظامی هر دو غافلگیر شدیم!
بازتاب: دیدار دوست و حوض شیرین خانهام - نجمه عزیزی
بازتاب: - نجمه عزیزی