کاشی کارآمد؛ کاری از صنعتگری کاردست

یکپارچگی را در همه چیز و بخصوص طراحی خیلی می‌پسندم. طبیعتا منظورم یکنواختی و سادگی افراطی هم نیست؛ اما دوست دارم حتی‌المقدور خیلی از مسائل و نیازهای زندگی در کالبد اصلی و ساختمانی پاسخ داده‌شود و نیاز به عناصر الحاقی کم باشد.

عناصر الحاقی معمولا از میان محصولات موجود در بازار انتخاب شده با بنیان بصری و کالبدی خوب جور نمی‌شود علاوه بر این که همیشه فاصله‌ای هست! فاصله‌ای بین عنصر نصبی و دیوار که کثیفی جذب می‌کند و دسترس‌ناپذیر است.

کاشی‌ای بی‌نیاز از میخ و سیخ و رولپلاک

این دغدغه‌های مبهم را روزی در قالب یک ایده و طرحی دم دستی به محسن اثنی‌عشری دادم تا به یک کاشی زائده‌دار فکر کند. کاشی‌ای که اتصال لیف و حوله و سایر چیزهای آویختنی  را بدون نیاز به رولپلاک و جاحوله‌ای و دیوارچسبان ممکن کند.

محسن یکی از بچه‌های مهر ۹۰ دانشگاه جواد است؛ هنوز مثال جسورانه و رندانه‌اش در باب تفاوت عشق و ترس و متن زیبایش درباره‌ی تقسیم نقش آسمان و زمین خاطرم هست. او حالا صنعتگری قابل شده در حوزه‌ی سفال و کارهای جالبی می‌کند.

ایده را دادم اما دروغ چرا؟ خیلی امید نداشتم وسط دغدغه‌ی معاش در این روزگار بی‌پیر یادش بماند به این سفارش معلم قدیمی مبانی نظری فکر کند.

اما محسن دانشجویی بود که به تفاوت عشق و ترس فکر کرده‌بود و مدت زیادی نگذشته‌بود که پستچی این کاشی زیبا را برایم آورد.

طرح دوست داشتنی و ملیحی بود و از طرفی محکم و حسابی هم به نظر می‌رسید.

با او صحبت کردم و ضمن ابلاغ پسند فراوانم خواهش کردم که کاملا ساده اجرایش کند؛ حالا چرا؟ چون می‌خواستم با محیط در صلح بیشتری باشد و کاشی‌های موجود کرم رنگ و ساده بود.

کاشی را به پیمانکار هم نشان دادم تا در صورت قابل اجرا دیدنش سریع، سفارش به تعداد بدهم. پذیرفت اما تاکید کرد که هنوز خیلی زمان زیادی تا اجرای کاشی مانده است. آیا این اطمینان‌بخشی غیرضروری برای هل‌دادن من در دره‌ی اهمال و فراموشی بود تا به شکل خودجوش قید این کارهای عجیب را بزنم؟ نمی‌دانم و هیچ‌وقت هم نخواهم فهمید!

طرح سنتی در بستری ناسنتی

به هر روی نتیجه این بود که کاشیکار رسید به مرحله‌ی اجرا و کارها هنوز در تنور استاد سفال‌‌گر بود. سرانجام کاملا مخفیانه و بی اطلاع همسر این تصمیم کثیف گرفته‌شد که کاشیکاری دیوارها تکمیل شده و به هنگام رسیدن کاشیهای دست‌ساز با فرز جای آنها خالی شده و نصب شود.

این کار (ساختن و بعد خراب‌کردن با تصمیم و اطلاع قبلی) نه تنها در اوج فشار مالی از نظر همسرم کار غیرقابل بخششی به شمار می‌رفت بلکه از نظر خودم و باورهای پسماندصفریم هم افتضاح و شرم‌آور بود و خدا می‌داند چقدر به روانم فشار آورد.

در عوض سعی کردم یاد بماند که کاشی زودتر رسیده بنا نیست که از دهن بیفتد یا بیات شود! در جهان موازی همان روزی که سفارش اولیه رسید کارها را به تعداد سفارش داده و هم‌زمان با اجرای کار نصبش می‌کنیم و نتیجه خیلی تمیز و اصیل و شیک می‌شود!

از دیدگاه فعلی‌ام کار اولیه‌ی محسن خیلی بهتر و زیباتر بود و تمایز نقش و رنگش می‌توانست کنتراست بی‌آزار و دلنشینی در کنار کاشی‌های صنعتی ایجاد کند. تصمیمم برای ساده و بی‌نقش‌شدن و تلاش برای مشابهت با رنگ زمینه چندان موفقیت‌آمیز نبود. حتی توصیه به نازک‌تر شدن و رسیدن به ابعاد کاشی صنعتی را هم الآن نمی‌پسندم چون به نظر می‌رسد استحکام و صافی نمونه‌ی اولیه را ندارد.

در کل اما واقعا خوشحالم که زیر کوران هزار مسأله‌ی جدی و اجتناب‌ناپذیر، این ایده‌ی خاص را آزمودم و به نظرم در کوره‌ی تجربه‌های بیش‌تر می‌تواند به بازی‌های کارآمد و بامزه‌ای با سفال منجر شود.

پی‌نوشت: آنقدر از  افسارگسیختگی اوضاع سرزمین وحشت‌زده‌ام که گاهی از این مدل دغدغه‌ها و حتی کل ماجرای خانه‌ساختن خنده‌ام می‌گیرد و بلکه خجالت می‌کشم. اما باز دماغی بالا می‌کشم و با خود می‌گویم که یکپارچگی، هماهنگی و زیبایی در کل امر مهمی است بالاخره سعدی هم در بحبوحه‌ی بیداد مغول از مستی بلبلان و جوان‌شدن جهان حرف زد که ماند. بلکه ما هم یک گوشه‌ای بمانیم و به قول بعضی‌ها شهوت جاودانگیمان سیراب شود!

10 در مورد “کاشی کارآمد؛ کاری از صنعتگری کاردست”

  1. محسن اثنی عشری

    درود…
    حقیقتا استاد شما با علمتون زمان دانشگاه و قلمتون در حال حاضر نوور و رنگ به درون من پاشیدید…
    زبان تشکر ندارم.. تحفه ناقابلی بود که خدمتتون رسید…
    یک دنیا مهربانی و سپاس استادم خوبم❤️

    1. نجمه عزیزی

      کسی که میتونه به رفتار یا منشی زیبا واکنش نشون بده به احتمال زیاد بخشی از اون زیباییه. امیدوارم روز به روز چرخ کارگاه برات زیباتر و موزونتر بچرخه و توانگرترت کنه آقامحسن!

  2. با سلام و خسته نباشید
    با تشکر از متن زیبا و دلنشین شما و همچنین کاشی های زیبا و بکر جناب اثنی عشری.
    چقدر خوب و زیبا که کاشی ساده ی قبل و قدیم رو دارین در معماری صنعتی و مدرن جدید تلفیق میکنین …
    ان شاله که راهتون هموار باشه همیشه🙏🙏

    1. نجمه عزیزی

      سلام و سپاس آزاده جان…البته واقعا ادعایی در تلفیق این دو تا ندارم ولی از این یکی ناراضی نیستم

  3. به نظرم منکه در این وانفسای پریشانی و درماندگی و بی سر و سامانی، هرکسی بهتره خونه درون و برون خودش رو آباد کنه تا این آبادی به کل کشور سرایت کنه. کارت درسته رفیق

    1. نجمه عزیزی

      والا… به نظر من که کار ویولون‌نوازان تایتانیک هم قشنگ بود!

  4. زهرا شجاعی

    شوق در تمام نوشته‌ شما موج میزنه…و مثل پرنده کوچکی روی شانه آدم مینشینه. تعجبی نداره که در حضور، اتفاقات خارق العاده تری هم رقم بخوره.
    هم صاحب سخن حاضر و هم مستمع، شاهد! سلطان جهانم به چنین روز غلام است.

    1. نجمه عزیزی

      قربان شانه مهربان و دل شاهدت که بخشی از رونده ..بخش مهمی ازش

  5. آزادمهر

    چه با اشتیاق از تجربه های خوبت می نویسی و در عین حال زیرکانه حال و هوای ما را هم عوض می کنی .ایول بهت آباجی 🥰🥰🥰💖

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا