طراحی خانه ندا و محمد | عرض کم و آرزوهای زیاد

زمین این خانه در منطقه‌ای تجاری بود و طبقه‌ی همکف آن به عنوان مغازه کار شده‌بود. وقتی محمد طراحی را به من ارجاع داد کف مغازه (که سقف زیرزمین آن می‌شد)‌ ساخته شده‌بود. جای پلکان هم به واسطه‌ی کاربری مغازه تقریبا فیکس به نظر می‌رسید.

چنین طراحی‌هایی معمولا خیلی خوش‌حالم نمی‌کند و از آن‌ها استقبال نمی‌کنم. اما وقتی درگیر این یکی شدم متوجه شدم که چالش‌هایی دارد که حل‌کردنشان شیرین است.

معمولا پیش‌فرض این است که چنین کارهایی موقت تلقی شده و اصل بر اهمیت فضای تجاری زیرین باشد. اما من کوشیدم نگاه دورنگرانه و البته واقع‌گرایی به این مساله داشته باشم. با توجه به شناختی که از معیشت این خانواده داشتم خانه را دست کم تا سالها باید خانه‌یشان می‌دیدم. اگر هم دست روزگار معجزه‌ای می‌کرد و آن‌ها توان اقامت در جای دیگری می‌یافتند طراحی محترمانه و ارزش‌گذارانه این کار می‌توانست به ارزش ملک برای فروش بیافزاید.

حالا این سوال پیش می‌آمد که آیا این کار می‌صرفد؟ آیا خانه‌ای بالای یک مغازه در منطقه‌ای نه چندان مسکونی ارزش این را دارد که برای آن هزینه زیادی بشود؟

جواب این بود که من بنا نبود بیشتر هزینه کنم. فقط یک تغییر نگاه در طراحی لازم بود. لازم بود خانه را نه یک جای موقت که امکان زندگی آدم‌هایی محترم ببینم. لازم بود شرایطی فراهم کنم که در ورود به خانه موقعیت آن را فراموش کرده و زندگی سزاواری را در آن تجربه کنند.

نکته‌ی اول برای من پلکان ورودی بود که موقعیت آن بنیان طراحی را تحت تاثیر قرار می‌داد. در چنین کارهایی معمولا پله‌های ال شکل یا خطی پیشنهاد می‌شود که هرچه سریعتر و در مساحت کمتر پرونده‌ی پله بسته شود. اما نکته اینجا است که در پلکان‌هایی از این دست برای رسیدن به پاگرد بیش از هشت پله طی می‌شود. در چنین شرایط و زمینی که امکان نصب آسانسور حتی در سال‌های آتی دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد پله‌ها لازم است که پله‌های آسان و دسترسی‌پذیری باشند.

من در گوشه‌ی سمت راست زمین (که با دسترسی‌های مغازه تنها مکان ممکن بود) پلکان را مکان‌یابی کردم و آن را دارای سه بازو دیدم. این سه بازو تعداد کافی پله جهت رسیدن به کد ارتفاعی نسبتا بلند مغازه فراهم می‌کردند البته با ارتفاع استاندارد مسکونی.

من حجم پله را در گوشه‌ی تاریک ساختمان در نظر گرفتم تا وجوه نورگیر آن برای فضاهای سکونتی بماند. البته باکس پله به واسطه‌ی ارتفاع بلند آن می‌تواند از اختلاف ارتفاعش با سقف طبقه نور هم بگیرد.

نکته‌ی بعدی سیرکولاسیون بود. وقتی از ابتدای یک مسیر خطی در زمینی کم‌عرض و کشیده وارد می‌شویم اگر زیرک نباشیم در معرض خطر راهروی بیش از حد هستیم.

من اولویت را با دسترسی فضای جمعی دیدم و با توجه به سبک زندگی این خانواده قابلیت پذیرایی و سفره‌اندازی برای حدود چهل نفر را در نظر گرفتم. البته از خط قرمز خودم به عنوان استقلال فردی و عدم تداخل حریم خصوصی و عمومی هم رد نشدم.

برایم مهم بود که چیزی نمادین و چشم‌گیر هویت خانه را در نما نشان بدهد. آن را هم در ساختار پذیرایی دیدم. حالا حتی اگر در هنگام ساخت امکان انتخاب مصالح گران‌قیمت هم نباشد خود حجم نما زیبایی اصیلی دارد و پوسته وابسته نیست.

با توجه به موقعیت پلان تراسی را در نما در نظر گرفتم که بتواند محل پرورش گل و گیاه باشد و با جزئیات دقیق ضمن ایجاد امکان باربیکیو و رخت‌آویز در نما جز زیبایی گیاهان هیچ عنصر خدماتی‌ای را نشان ندهد.

(این پست به تدریج با تصاویر و مستندات تکمیل می‌شود)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا