ایده حیاط مرکزی در خانههای امروزی هم جذاب به نظر میرسد. من در طراحی عمارت فروغ به عنوان یک ساختمان یزدی درونگرا از این ایده بهرهبردهام. این بنا در عصر هرچهگرایی پا به عرصهی وجود نهاده اما بر اساس طبع ساکنانش کوشیده به درون خود متکی باشد.
این درونگرایی اما با حال و هوا و آداب قاجاری همتایانش فرق دارد. برای پرداختن به این ماجرا اول نگاهی به آداب آن همتایان بیاندازیم.
حیاط مرکزی قدیمی و چالشهای آن
از ابتدای فکر کردن به این خانه زیبایی و انس حیاطهای مرکزی قاجاری پیش چشمم بود؛ اما میدانستم که ایده حیاط مرکزی در خانههای امروزی با چالشهای متعددی برای انطباق مواجه است. برخی از این چالشها عبارتند از:
- وسعت
- دسترسی از طریق فضای باز
- نگاه متفاوت به حریم شخصی
وسعت
درصد بالای مساحتی که الگوی طراحی اجدادمان برای خانههای آن دوران در نظر میگرفته امروز به سادگی میسر نیست. ما امروزه فقط خودمان نیستیم بلکه تعداد زیادی وسیله و مبلمان به همراه داریم. بنابراین به درست یا غلط مساحت مسقف خیلی بیشتری لازم داریم. این نگرش امکان وسعت حیاط در قوارهی پیشین را میکاهد.
دسترسی از طریق فضای باز
ارتباط فضاها از طریق فضای حیاط در استانداردهاي زندگیهای گذشته متداول بود. این که برای استفاده از سرویس و آشپزخانه و سایر فضاها عبور از حیاط لازم باشد فرض اولیه به شمار میرفت. هم آسایش مفهوم دیگری داشت و هم شرایط بهداشتی و تاسیساتی آشپزخانه و سرویسها آمیختگی آنها با زندگی را ناممکن میکرد. اما امروزه این رویه تغییر کرده و این که بعد از ورود به فضای بسته برای دسترسی به سایر فضاهای پراستفاده ورود به حیاط لازم نباشد یک پیشفرض ضروری به شمار میرود.
نگاه متفاوت به حریم شخصی
در زندگی پیشینیان ما نگاه قبیلهای اهمیت زیادی به هویت جمعی میداده و افراد دست کم در محیط خانه مرزهای چندانی نداشتند. هویت فردی و تفکیک فضا برای افراد چندان مرسوم نبود و بعد جمعی زندگی جریان جدیتری داشت. در پژوهش میدانیای که برای پایاننامهام انجام دادم متوجه شدم که حتی در خانهی اشرافی رسولیان در آن دوران یک اتاق نشیمن برای کل خانواده وجود داشته که همان موقع خواب اتاق والدین میشده و یک اتاق ۱۲ متری دیگر که اتاق خواب و کار و زندگی باقی بچهها بودهاست. این مساله با توجه به مبلمانهای انعطافپذیر و قابل جابجایی آن دوران که رختخواب و سفره و بالش بوده میسر بوده و در سبک زندگی امروزی با مبلمانهای سنگین و ثابت کار متداولی نیست.
حیاط مرکزی عمارت فروغ؛ ماهنشین
در طراحی این حیاط کوشیدم به هر کدام از این چالشها با توجه به امکانها و خواستههای زندگی خودمان پاسخ درخور بدهم.
به این منظور باید به دو سوال مهم پاسخ میدادم:
- چه چیزهایی را در آن حیاطهای مرکزی میپسندیدم که امروز هم مطلوب و ارزشمند است؟
- چه چیزهایی در آن حیاطها بود که برای امروز باید به شکل دیگری تعریف شود؟
وسعت زیاد، درآمیختگی حریمها و دسترسی از فضای باز دست کم در شرایطی که من در آن طراحی میکردم ممکن نبود؛ اما آنچه مهم بود و زیبا بود و دوست داشتم حتما داشته باشمش هممیدانی بود. چیزی که به زمان خاصی متعلق نبود و میشد همیشه با آن ارتباط خوبی گرفت. طعم ملایمی از آن را در سالهای آغازین زندگی مشترکم در خانهی طوبا چشیده بودم و دوست داشتم اینجا هم آن را در حد توان پیاده کنم.
هم میدانی چیست؟
این که از پنجرهی اتاقت چیزی را تماشا کنی که عزیزت از پنجرهی مقابل همان را تماشا میکند! البته سمت دیگر آن را.
این الگو را به کمک نظامی خسروی هم میدانی نام گذاشته بودم و سالها سر کلاسهای مبانی نظری دربارهی آن حرف زده بودم:
دو هم میدان به هم خوشتر گرایند
دو بلبل بر گلی خوشتر سرایند
نظامی هم البته ایده را از خسرو گرفتهبود. آنجا که خسرو از یافتن حریفی مثل فرهاد نه تنها رگ گردنی نشد که حتی شیرینکامی بیشتری هم حس کرد. دو بلبل شده بودند خوشتر سروده بر گلی.
به گمان من این الگوی فضایی میتواند توانایی آدمها در همدلی و توجه به هم را افزایش دهد. چرا که امکان دیدن چیزی مطلوب از زوایای مختلف و از نقطه نظر عضو دیگر خانواده در آن وجود دارد. در الگوی هممیدانی ما میتوانیم یاد بگیریم گاهی از زاویهی دید هم به مسائل نگاه کنیم و این توان مبارک و مهمی است که معماری میتواند به ما بدهد.
کدام فضاها با ماه بنشینند؟
برای جیدن فضاها دور حیاط مرکزی نه چندان بزرگم باید انتخاب میکردم. طبیعتا همهی فضاها نمیتوانستند سر این سفرهی کوچک بنشینند. این جا هم یک بازنگری لازم بود. در الگوهای سنتی مهمان عضو اصلی این هم میدانی است و شاکلهی فضا براساس فضاهای جمعی است. اما این انتخاب من نبود. من فضای نشیمن خانواده را رو به حیاط مرکزی در نظر گرفتم و در دو سمت آن دو تا از اتاق خوابها را گذاشتم. اتاق دونفره و اتاق عضو برونگرای خانواده. این فضاها به واسطهی نوع و زمان طولانی استفادهیشان اولویت داشتند در چشیدن طعم همدلی و توجه به هم.
البته مهمانها هم بینصیب نیستند چون در زمان مهمانی فضای نشیمن خانواده هم به کلیت پذیرایی میپیوندد و بخشی از آن میشود.
چرا ماهنشین؟
این نام را برای حیاط مرکزیمان گذاشتم چون انعکاس ماه در حوض کوچکش برایم بسیار الهامبخش و زیبا است. از آن گذشته نام این سایت را هم از آن وام گرفتهام. چرا که کارکرد مشترکی برای این دو قائلم. ماهنشین برای این سایت و این حیاط اشاره به اهمیت آدمهایی دارد که در آن حاضر میشوند. این فضا را ارزشمندترین فضای خانهام میدانم و مهمانهایم را با حضور در آن بیشتر عزیر میدارم مانند ماه!
در الگوهای فضایی پیشینیان ما فضای شاهنشین را داریم که متعلق به عزیزترینهاست. شاهنشین جای نشستن است و عرت را با منظر پیش رویش معنا میکند. اما ماه نشین خود منظر است. جایی برای نشستن و تماشا و با هم بودن. جایی برای یکیشدن نگاه و بیننده.
کلام آخر
ایده حیاط مرکزی در خانههای امروزی نه تنها قابل قبول بلکه بسیار مناسب و قابل توصیهاست. در جهان متکثری که روز به روز بر چالشهای افراد در درک جهان هم افزوده میشود مشق لحظهای همدلی کار زیبایی است که از قضا با حال زمانه هم بسیار منطبق است اگر درست طراحی شود.