تبدیل پوسماند (خشکاله) به گوشت در یک مرکز خیریه

تبدیل پوسماند (خشکاله) به گوشت آیا ممکن است؟ در جهانی که دامداری صنعتی و شیرابه‌ی پسماندهای تر روز به روز بر گرمایش هوا و آلودگی آب و خاک می‌افزاید؟ جمعی از مهربانان با آب و خاک دست به امتحان این ایده زدند.

درخواست آموزش پول‌سازی به جای پول

چندی پیش وسط یک روز شلوغ که حسابی گرفتار سر و صدای کارگاه بودم خانمی از یک مرکز خیریه با من تماس گرفت.
از دیرباز گاردی ناخواسته نسبت به کلمه خیریه دارم که سریع فعال می‌شود اما وقتی صبوری کردم و گوش دادم نظرم دیگر شد.
گویا به شیوه‌ای از طرح مهربان با آب و خاک باخبر شده‌بودند و درخواست آموزش داشتند. برایم خیلی جالب و خوشحال‌کننده بود، توضیحاتی درباره‌ی کارمان دادم و گذشت.

مامان‌های شاد و غذاهای لذیذ

یک روز دیگر مرا برای بازدید از خیریه‌شان دعوت کردند و چه خوب شد که بهانه نیاوردم و رفتم.
مرکزی را دیدم که با ایده‌ی جالبی شکل گرفته‌است. در آن‌جا زنانی اغلب فرهنگی بازنشسته جمع شده‌اند و خدمت و کار خود را تقدیم خیریه می‌کنند. غذا می‌پزند، دسر و ترشی و کیک درست می‌کنند و دوخت و دوز و… یک تصمیم برد-برد، سازنده و زیبا.
برای آن‌ زنان پاتوقی امن و شاد فراهم بود و برای خیریه، خیر فروان. برای مشتری‌ها هم غذاهایی تمیز و مامان‌پز و قابل اطمینان.
خیرخواهی، نیک‌اندیشی و بی‌ریایی خانم قاسمی را در همان دیدار اول تا حد زیادی باور کردم؛ اما خیلی مطمئن نبودم کار پوسماند جدی گرفته‌شود.

مبادله پوسماند با گوشت

گذشت تا دو سه هفته پیش که زنگ زد بیا ببین چه کرده‌ایم!
رفتم و دیدم ظرف مدت تقریبی یک ماه حدود ۵۰۰ کیلو پوسماند جمع‌کرده‌اند و دامداری که گوشت مصرفی برای غذاهایشان را تامین می‌کند قرار بود آن پوسماندها را بخرد!
یعنی ظرف یک ماه بخشی از زباله‌ی خیریه داشت با مقدار قابل توجهی گوشت معاوضه می‌شد!
آنقدر از این ماجرا خوشحال شدم و برای آینده‌ی شهری که سرمایه‌هایش را به شادی و خیر در خود می‌چرخاند خیال بافتم که روزم ساخته‌شد.
کاش همه‌ی رستورانها و غذاپزی‌ها و آبمیوه‌فروشیها ارزش این فن را بدانند.

ای کاش تبدیل پسماند ارگانیک به گوشت یا هر چیز ارزشمند دیگری جزو بخشی از حساب و کتابهای همه‌ی مشاغل باشد.

کاش زیانکاری هر روزه‌ی شیرابه‌سازی تبدیل به تولید و مراقبت از ثروت و سرمایه‌ها شود.
امیدوارم دیر نباشد آن روز.

6 در مورد “تبدیل پوسماند (خشکاله) به گوشت در یک مرکز خیریه”

    1. آره واقعا…اونقدر عملگرا بودند و سرعت داشتند که تحت تاثیر قرارگرفتم واقعا

  1. سلام
    خیلی خوشحال شدم از این خبر و ایده‌ای که درحال اجرا شدن توی شهرمون هست. 🙂
    یادمه توی دبیرستان، وقتی می‌دیدم که یه عالمه کاغذ باطله یا کتاب قدیمی که به درد کسی نمی‌خوره، به سادگی میره توی سطل آشغال و همراه با پوست میوه و زباله‌های تر از مدرسه‌مون خارج میشه، حالم گرفته میشد.

    یه روز به معاون پرورشی مدرسه پیشنهاد دادم و گفتم با شرکت‌های بازیافتی که زباله خشک جمع میکنن تماس بگیرید و بگید ما زباله خشک‌هامون رو تفکیک میکنیم و می‌دیم به شما؛ شما هم در عوض باکس‌های برگه A4 برامون بیارید یا برگه‌های درجه دو یا سه برای استفاده‌ی دانش‌آموزان به عنوان کاغذ چک نویس.

    متاسفانه کسی به پیشنهادم توجهی نکرد و توسط معاونمون بهم توصیه شد که
    بچه برو دَرسِتا بوخون و کارِتو این چیزا نباشه! /:

    .
    به همین خاطر یکی از آرزوها و ایده‌هام در راستای حفاظت و آشتی با محیط زیست اینه که اون همه کاغذ باطله یا برگه و جزوه‌ای که توی مدرسه و دانشگاه میره توی سطل آشغال، با مصرف انرژی کمتر و همراه با آموزش و فرهنگ‌سازی، مورد استفاده قرار بگیره و به قول شما “پسماند تبدیل بشه به گوشت.” 🙂

  2. سلام آقا مجتبی خیلی هم عالی…ای کاش ایده خوبت را به موافقت معاون گره نمیزدی و خودت دست به کار میشدی! حالا هم شاید دیر نباشه در هر موقعیتی که هستی! آیا به حذف شیرابه آری میگویی؟

    1. آره ای‌کاش خودم اون موقع جربزه‌ی انجام و پیگیری کردن ایده‌م رو داشتم. الان هم دانشجو هستم و نمی‌دونم که بتونم کاری بکنم یا نه؟
      اما امیدوارم که حداقل، خودم و آدم‌هایی که توی دایره دوستانم هستند دغدغه‌مند محیط زیست باشیم و اگه کاری از دستمون بر بیاد در این راستا انجام بدیم. 🙂

      آره خوشحال میشم که به حذف شیرابه آری بگم!
      اما چطوری باید این کارو بکنیم؟

      1. همون لحظه‌ای که می‌فهمی درست همون لحظه وقتشه! اصلا درگیر کاش و حسرت نشو! این تاپیک را یه نگاهی بنداز و هر سوالی داشتی بپرس تا برات توضیح بدم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا