حیاط ماهنشین را کف، جدارههای پیرامون و آسمان بالای سرش میسازد.
این حیاط را روزهای اول، حیاط بالا، حیاط وسط یا حیاط کوچیکوک صدا میزدم. اما دلم نیامد جایی چنان عزیز بینام بماند یا با نامهای کمقدر خواندهشود.
این بود که نظر به شکوه شبانهاش آن را ماهنشین نام گذاشتم. هم به واسطهی ماهی که در آسمان قاب میکرد و هم به خاطر روح زنانه و مرموزش.
سمت اصلی حیاط ماهنشین که رو به جنوب شرق است و منظر باغ را میبیند اتاق نشیمن خانواده قرار دارد.
این اتاق با یک در دولنگهی میانی و دو پنجره در طرفین با حیاط مرتبط میشود. عقبنشستگی در و پنجرهها آنها را از تابش مستقیم و تند خورشید مصون داشته و به شکلی کاربردی و موجه به نمای این جداره چین و شکن و سایهروشن دادهاست. از طرفی عرصهای ساخته برای رو در رو نشینی و مصاحبت.
سمت رو به جنوب غرب، اتاق صدرا و سمت مقابلش اتاق ما است. جدارهی این دو اتاق به شکلی پویا و نامتقارن با حیاط مواجه شده چرا که ماهنشین به تمامی ساکن در خود نیست و به باغ اشاره دارد.
البته در میانهی هندسی این دو ضلع پنجرهی نسبتا بزرگی هم محور حوض قرار دارد که آن را متعلق به این پیکره میکند.
ضلع چهارم اما یک نبود است. نبودی متعین که فقط به کمک سقف و جانپناهی مشبک با رندی بین دو حیاط کوچک و بزرگ الفت برقرار کرده و صدای هر دو را شنیدهاست.
حیاط ماهنشین فرصت کوچک، جمع و جور اما موثری است برای ارتباط ساکنین عمارت فروغ با طبیعت.
فرصتی برای تماشای طلوع و باران و چرخش ازلی نور. برای دیدار نزدیک و ساده ماه و گیاه و گربهای که از حوض آب مینوشد. این فرصت ساده به شکل غیرقابل انکاری کیفیت زندگی را برای ما بالاتر بردهاست.
نمی دونی چه لذتی میبرم از خوندنت .مخصوصا قسمت هایی که به معماری مربوط میشه .کلی کلمه و اصطلاح یاد گرفتم .چه خوب که می نویسی و چه خوبتر که باهات آشنا شدم 🌺🌺💜
شاید باورت نشه آزادجان…روزی که روی جزئیات نمای ماه نشین اتود میزدم اوج فعالیت گروه کتابمون بود و ویسهای ماندانا را گوش میدادم درباره جو اردوهای دانش آموزی میگفت و اهانت به سیمین بهبهانی و… خدا کنه زود خبر سلامت و آزادی جفتشون بیاد. 🥺