خوابهایم

کابوس سلطان و سقوط فرشتگان

چند شب پیش خواب دیدم در مقابل حاکم جورم یکجوری به ستم و اجبار. پنج انگشت دست راستم را جفت کردم به پنج انگشت دست چپش و کلمه به کلمه انگشت به انگشت شمردم و زمزمه کردم: عشق، آزادی، عدالت، انسان و خانواده. خیلی آرام و شمرده می‌گفتم در حالی‌که هم ترس داشتم هم امید …

کابوس سلطان و سقوط فرشتگان بیش‌تر بخوانید

پدرم؛ دکتر رازجویان و شنا تا کرانه‌ی خویش

سرگردانم میان اندوه در دسترس نبودن پدرم و مقاومت در برابر هر عصر پنجشنبه سر خاک نرفتن؛ اما انتخابم را کرده‌ام. اندوه بابا را هر حدی که بتوانم گره می‌زنم به یاد و شوق ابدیت و تلاش برای کامجویی عاشقانه‌تر از زندگی. امروز ساعتی در پیوند با خودم بودم. گرد و خاک آینه و طاقچه …

پدرم؛ دکتر رازجویان و شنا تا کرانه‌ی خویش بیش‌تر بخوانید

کابوس

پلان اول خواب دیدم در اتاقم هستم. اتاقی بی‌سقف بی‌دیوار با در. دری که روی آن حفره‌هایی طاقچه‌مانند بود. روی طاقچه‌ها گلدان‌های رنگی رنگی. زیبا بود بدوی دست‌ساز ناظریف. خواب دیدم در اتاق عجیبم هستم. دو تا از شاگردهایم حمله کردند. از بچه‌های مبانی مهر ۹۰ بودند. متقارن متحد در دست چپ یکی و در …

کابوس بیش‌تر بخوانید

ای ماه مهر متن شعر و دکلمه‌

ای ماه مهر امسال هم با کابوس و دلهره‌ی همیشگی آمدی! رسم روزگار شده اما عادی نیست .آموزش نباید این همه نفرت و غم و کابوس تداعی کند. اما می‌کند. سال ۵۹ در چهار سالگی به اجبار یا رودروایستی یا هر چیز رفتم ملا (مکتب‌خانه). خاطرات دبستان دهه شصتم را قبلا نوشته‌آم. تا سال ۹۸ …

ای ماه مهر متن شعر و دکلمه‌ بیش‌تر بخوانید

خانه‌سازی از رویا تا واقعیت

خانه‌سازی گاهی کابوس است و گاهی رویا. بیشتر اوقات هم هر دو همزمان! 1. در روزگار جوانی، با عرض پوزش از همه کچلهای عزیز، هیچ رقمه نمیتوانستم با خواستگار کچل کنار بیایم! ازینرو نشستم و آنقدر آه کشیدم که کائنات محترم، آقامون را با یک خرمن موی سیاه، سوار بر پیکان سفید، دم خونه مون …

خانه‌سازی از رویا تا واقعیت بیش‌تر بخوانید

خواب کرونایی در شب سال تحویل 99

کرونا تازه از راه رسیده بود و ملت گرفتار نوعی خرکی از کتابخوانی شده‌بودند. من هم شش جلد کلیدر را چند هفته‌ای خواندم و یکباره بریدم! فرار از هراس کرونا با کلیدر آخر آدم عاقل شب بیست و نه اسفند تا پاسی از شب کلیدر میخواند؟ امان از وسوسه مادی معنوی رفیق ناباب! امان از …

خواب کرونایی در شب سال تحویل 99 بیش‌تر بخوانید

رشد ورودی خانه‌ام در خواب

خواب خانه زیاد میبینم خانه های عجیب، خانه های رویایی، خانه های مبهم… چند روزیست که دلم آویخته است به آن زمین کوچه طوبا و باز خواب دیدم خواب خانه: خانه نو نیست تازه است، انگار خانه خودمان باشد اما من تازه امکانهایش را کشف کرده‌ام ! جلوی در ورودی فضایی به عمق پنج شش …

رشد ورودی خانه‌ام در خواب بیش‌تر بخوانید

آینده مشتاق ماست.

چند سال پیش از سر کنجکاوی در جلسات نارانان شرکت می‌کردم. جایی برای کمک به سلامت روان اطرافیان معتادان. آنجا بی‌تردید از معنویترین و نافذترین کلاسهایی بود که در عمرم رفته‌بودم. جلساتی هدفمند دارای ساختار و سیستم محکم اما بسیار انعطاف‌پذیر و خلاقیت‌آفرین که باران و آفتابش تا اعماق جانم نفوذ می‌کرد. یکی از‌ زیباترین …

آینده مشتاق ماست. بیش‌تر بخوانید

زندانی بی‌دیوار و بی‌در

خوابی عجیب می‌بینم. جایی هستم شبیه قلعه ای متروک و نمی‌دانم چرا اینجایم! از مخاطبی نامعلوم می‌پرسم: اینجا کجاست؟ ما چرا اینجاییم؟ صدایی میگوید: بازیگری یادتان میدهیم! مثلا اکبر عبدی را آنقدر باد می‌کنیم که آماده بازی شود! یاخدا! پس باد خدادادیش چه؟ نمی‌پرسم! تا مغز استخوان ترسیده‌ام! دیوار و حصار و میله‌ای نیست، اما …

زندانی بی‌دیوار و بی‌در بیش‌تر بخوانید

خوابی پریشان؛ حاصل احوالات روزگار

در اتاقکی بودیم شیشه ای مثل یک سفینه…وسط اقیانوس! خوابی پریشان بود. امواج دیوانه و وحشی از هر طرف می‌کوبیدند بر سینه‌ی سفینه. ما چهارنفر مست آدرنالین وحشت و اندروفین خوشی همه تن نگاه بودیم. یار سینه سپر کرده بود که: -مهندسی دقیقی داره پایه‌های این سازه، هیچیمون نمیشه خیالت تخت! -حمایتگریت روی جفت چشمهایم …

خوابی پریشان؛ حاصل احوالات روزگار بیش‌تر بخوانید

اسکرول به بالا